کلمه جو
صفحه اصلی

مونث


مترادف مونث : انثی، ماده، مادینه

متضاد مونث : مذکر، نرینه

برابر پارسی : ماده، مادینه

فارسی به انگلیسی

feminine, distaff, ette _, woman

distaff, ette _, woman


فارسی به عربی

امرات , انثی , مونث

عربی به فارسی

جنس زن , مربوط به جنس زن , مونث , مادين , زنان


مترادف و متضاد

انثی، ماده، مادینه ≠ مذکر، نرینه


female (اسم)
ماده، زن، مؤنث، جنس ماده، نسوان، مونی، جانور ماده

woman (اسم)
ماده، کلفت، زن، رفیقه، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی

فرهنگ فارسی

زن، ماده، مادینه، لاف مذکر
( اسم و صفت ) زن ماده مادینه مقابل مذکر نر نرینه .
نقیض مذکر .

مربوط به جنس مونث


فرهنگ معین

(مُ ءَ نَّ ) [ ع . ] (اِ. ) جنس ماده .

لغت نامه دهخدا

مؤنث. [ م ُءْ ن ِ ] ( ع ص ) ماده زاینده. ( منتهی الارب ). امراءة مؤنث ؛ زن ماده زاینده. ( ناظم الاطباء ).

مؤنث. [ م ُ ءَن ْ ن َ ] ( ع ص ) نقیض مذکر. ( اقرب الموارد ). خلاف مذکر. ( ناظم الاطباء ). ماده. ( دهار ). جنس ماده انسان و حیوان و غیره. مقابل مذکر. خلاف نر. زنانه. ( یادداشت مؤلف ). || مخنث. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). || مردی که در ظرافت و نرمی سخن و شکستگی اندامش همانند زنان است. ( از اقرب الموارد ). || خوشبویی که جامه را رنگین کند مانند زعفران و جز آن ، خلاف ذکوره مانند مشک و کافور و امثال آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آن بوی خوش که رنگ دارد مانند زعفران و خلوق. خلاف ذکور، ذکوره ، ذکاره طیب. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح صرف ) اسمی که به آن و یا به متعلق آن ، علامت تأنیث ملحق گردد. خلاف مذکر. ( ناظم الاطباء ). در صرف عربی ، اسمی که شامل جنس ماده انسان و حیوان حقیقتاً و برخی از اشیاء و موجودات دیگر مجازاً می گردد، مانند فاضلة و ناقة که در حقیقت ماده انسان و حیوان هستند و ارض و شمس که به مجاز مؤنث نامیده می شوند. علامت تأنیث اسم سه است : 1- تاء؛ همچون : فاضلة، جاریة، ناظمة. 2- الف مقصوره ؛ چون : لیلی ، کبری ، صغری. 3- الف ممدوده ؛ چون : خنساء، زهراء، حمراء. یادآوری 1- علامت جمع مؤنث سالم «ات » است که به اسم ملحق می گردد. و اگر خوداسم «تاء» تأنیث داشت آن تاء حذف می شود و فقط «ات »به آخر کلمه افزوده می گردد؛ چون : مریم و مریمات. عاقلة و عاقلات. یادآوری 2- هر اسم جمع که واحد از لفظ خود ندارد و برای غیر آدمیان باشد مؤنث باشد. یادآوری 3- اسماء اعداد نیز مذکر و مؤنث دارند و به اشکال خاصی با معدود خود می آیند. رجوع به اسماء اعداد و اسم عدد شود. یادآوری 4- در زبان فارسی کنونی مؤنث نیست ، اما در زبانهای قبل از اسلام ایران بوده است.
- مؤنث حقیقی ؛ اسمی است که نام و یا وصف انسان یا حیوان ماده باشد، مانند: امراءة، حلیمة. مقابل مؤنث مجازی. مقابل مؤنث غیرحقیقی. و رجوع به ترکیب مؤنث مجازی و مؤنث غیرحقیقی شود.
- مؤنث غیرحقیقی ؛ مؤنث مجازی. اسمی که در واقع متعلق به جنس نر انسان یا حیوان نباشد بلکه از روی قرارداد و اصطلاح مؤنث نامیده شود، مانند: ظلمة، ارض. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مؤنث حقیقی و مؤنث مجازی شود.

فرهنگ عمید

زن، ماده، مادینه.

فرهنگ فارسی ساره

مادینه، ماده


فرهنگستان زبان و ادب

{female} [مطالعات زنان] مربوط به جنس مونث

واژه نامه بختیاریکا

ماهینِه

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن این است:
ناریک nârik ( واژه ای پهلوی )

هر اسمی درعربی یامذکریامونث است
علامت اصلی اسم مونث 《ت》است مانند:طاللِبَته، امامذکرنشانه ندارد؛مانند:طالِب《هذا》و《ذالک》 اسم اشاره به مذکرو《هاذِهِ》و《تلکَ》اسم اشاره به مونث اند، اسم هایی مثل جَزیرَه وَشَجَرَه چون علامت 《ت》دارند؛مونث به شمار می آیند

من درینا صادقی هستم.
مونث به معنای:زن - خانم
و مذکر به معنای:مرد - آقا هست
این نظر منه

مادینه


کلمات دیگر: