کلمه جو
صفحه اصلی

زرب

فرهنگ فارسی

جای در آمد آغل گوسپندان کازه صیاد

لغت نامه دهخدا

زرب. [ زَ ] ( ع مص ) شوغاه ( شبگاه ) ساختن. ( تاج المصادر بیهقی ). آغل ساختن برای گوسفندان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روان گردیدن آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || داخل کردن چارپایان را در آغل. ( از اقرب الموارد ).

زرب. [ زَ / زِ ] ( ع اِ ) جای درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )مدخل. ( اقرب الموارد ). || آغل گوسفندان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). شبگاه گوسفند. ( دهار ). ج ، زروب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کازه صیاد. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زرب. [ زِ ] ( ع اِ ) آبراهه. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای گوسفندان. ج ، زروب. ( از اقرب الموارد ).

زرب . [ زَ ] (ع مص ) شوغاه (شبگاه ) ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). آغل ساختن برای گوسفندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روان گردیدن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || داخل کردن چارپایان را در آغل . (از اقرب الموارد).


زرب . [ زَ / زِ ] (ع اِ) جای درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)مدخل . (اقرب الموارد). || آغل گوسفندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شبگاه گوسفند. (دهار). ج ، زروب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کازه ٔ صیاد. (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زرب . [ زِ ] (ع اِ) آبراهه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای گوسفندان . ج ، زروب . (از اقرب الموارد).


گویش مازنی

/zarb/ شگفت، واژه ای که هنگام شگفتی بر زبان رانند، عجب، چه خوب

شگفت،واژه ای که هنگام شگفتی بر زبان رانند،عجب،چه خوب



کلمات دیگر: