کلمه جو
صفحه اصلی

سازوباز

فرهنگ فارسی

ریسمان باز، بندباز
( صفت ) کسی که برسر سازو رود و بازیهای مختلف کند بند باز ریسمان باز .

فرهنگ معین

(زُ ) (ص فا. ) = ساز و بازنده : بندباز، ریسمان باز.

لغت نامه دهخدا

سازوباز. ( نف مرکب ) ریسمان باز. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( شعوری ). ریسمان باز که بر سر سازو رود و بازیهای غیرمکرر کند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بندباز :
السلام ای سیاه سازوباز
به اجازت که هجو کردم باز.
سنائی ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
رجوع به سازو شود.

فرهنگ عمید

ریسمان باز، بند باز.

واژه نامه بختیاریکا

( تم ) ؛ ساخت و پاخت؛ به هم ساختن


کلمات دیگر: