کلمه جو
صفحه اصلی

ربات

فرهنگ فارسی

جمع ربه . یا جمع رابیه

لغت نامه دهخدا

ربات.[ رِ ] ( ع اِ ) کاروانسرا و منزلگاه و رباط. ( ناظم الاطباء ) ( از شعوری ج 2 ورق 17 ). و رجوع به رباط شود.

ربات. [ رَ ] ( ع اِ ) پشته و بلندی. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ربا. رباة. ربی. پشته. تپه. کوه. کوه کوچک. ( ناظم الاطباء ).

ربات. [ رَب ْ با ] ( ع اِ ) ج ِ رَبّة. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ رابیة. ( متن اللغة ).
- ربات ِ حِجال ؛ زنان حجله ها. بانوان حرم : التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. ( سندبادنامه ص 70 ). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

ربات . [ رَ ] (ع اِ) پشته و بلندی . (آنندراج ) (اقرب الموارد). ربا. رباة. ربی . پشته . تپه . کوه . کوه کوچک . (ناظم الاطباء).


ربات . [ رَب ْ با ] (ع اِ) ج ِ رَبّة. (ناظم الاطباء). || ج ِ رابیة. (متن اللغة).
- ربات ِ حِجال ؛ زنان حجله ها. بانوان حرم : التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی ).


ربات .[ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا و منزلگاه و رباط. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17). و رجوع به رباط شود.


دانشنامه عمومی

ربات یا روبات یک دستگاه الکترو-مکانیکی یا یک نرم افزار هوشمند برای جایگزینی با انسان به هدف انجام وظایف گوناگون است. همچنین طبق تعریفی از بریتانیکا، ربات دستگاهی است که به صورت خودکار عمل می کند، جایگزین تلاش انسانی می شود و ممکن است در ظاهر شبیه انسان ها نباشد..یا ادم اهنی .
روبات های پرنده
روبات های خزنده
روبات های ماهی
روبات های جنگجو
روبات های فوتبالیست
روبات انسان نما
روبات مین یاب
روبات مسیریاب
روبات خانه دار
در سال ۱۹۲۳ میلادی کارل چاپک نویسنده اهل کشور چک برای اولین بار از کلمه روبات در نمایش نامه خود به عنوان آدم مصنوعی استفاده کرد.کلمه روبات گرفته شده از واژه Robota در زبان چک و به معنی برده و کارگر است. (مستنداتی از این کلمه پیدا نشد)در سال۱۹۴۰ شرکت وستینگهاوس سگی به نام اسپارکو ساخت که برای نخستین بار در ساخت آن، هم از قطعات مکانیکی و هم از قطعات الکتریکی استفاده شده بود.دردهه ۱۹۵۰ میلادی با پیشرفت فناوری رایانه، صنعت کنترل متحول شد. یکی از اولین روبات ها، روبات های Hidden Mafia ساختهٔ جورج دوول و جو انگلبرگر در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بودند. انگلبرگر اولین شرکت روباتیک را با نام «RoboBand» بنیان نهاد و خود وی نیز امروزه پدر علم روباتیک لقب گرفته است.در ژانویه ۲۰۱۳ چین اعلام کرد که در خصوص تولید و توسعه فناوری ساخت روبات های صنعتی پیشرفت چشمگیری داشته است. مقام های این کشور نرخ پیشرفت این صنعت را ۱۰٪ در یک سال گزارش کرده اند.
از انواع روبات:
یک ربات معمولاً یک سیستم الکترومکانیکی می باشد که با حرکت یا ظاهرش مفهومی از خود یا از ارباب خود را انتقال می دهد. از جایی که واژهٔ «ربات» هم به ربات های فیزیکی و هم به ربات های مجازی اطلاق می شود، برای ربات های مجازی لفظ «بات» بکار برده می شود که معمولاً به صورت نمایندگان نرم افزاری می باشند.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:روبات

گویش مازنی

/rebaat/ از توابع دهستان پنج هزاره ی شهرستان بهشهر & رباط کاروان سرا

از توابع دهستان پنج هزاره ی شهرستان بهشهر


رباط کاروان سرا


پیشنهاد کاربران

رُبات ( robot )
معادل فارسی: هوشمان
هوش: خِرَد، عقل، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک و. . .
مان: پسوند اسم ساز فارسی
آدم آهنی - علم طراحی و ساخت
و هم آوا است با رِباط: کاروانسرا، خانِقاه، صومعه، دَِیر
و با رُباط: نوعی عضله یا ماهیچه، زردپی

آدم مصنوعی

وسیله ی آهنی که باکنترل میشه آن رابه حرکت دراورد

رُبات
کارواره، روکار، روخود ( رو از رفتن ) ، خودکُن، خودیاز،
خودراد ( راد =راستن ) ، خودرآی ( رآی=راییدن )
رایواره ( رآی=راییدن ) ، رایه ( از راییدن ) ، رایو ( راییدن )
کاریار، یارواره، یارَن، دازه ( از داختن و دازیدن ) ، کاره
کارگیر، کُنانه ( از کردن و کُنیدن )

امیددریک روزبرفی به اداره پست رفت وقتی که ازاداره پست بیرون امدبایک ماشین تصادف کرد وبه اورژانس تماس گرفتندواورابه بیمارستان منتقل کردندوروی تخت بیمارستان بودویکی ازدوستانش به دیداراوامد

معادل فارسی اش میتواند "آدم واره" باشد

آدمک

واژه ی �آدمک� را به آرش دستگاه های با هوش ساختگی ( robot ) بکار برده ام.

برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر هفتم آبان ماه ١٣٩١

شاید بتوان آمیخته واژه ی �آدمواره� را که از سوی کاربری در بالا پیشنهاد شده، در چارچوبی بسته با اندک چشم پوشی برابر واژه ی از ریشه لاتینی �رُبات� انگاشت؛ ولی این آمیخته واژه که ساخته ی اینجانب سال ها پیش است، چارچوبی فراتر از �رُبات� ( آدمک ) دارد:
�آدمواره� را در اینجا به مفهوم همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری ( بیوتکنولوژی ) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.

برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر سوم آبان ماه ۱۳٨٨
https://www. behzadbozorgmehr. com/2009/10/blog - post_25. html


ادم اهنی . . ادم مصنوعی . .

هوشرو
هوش = درک و فهمی داره
رو = خودکار انجام میده


کلمات دیگر: