کلمه جو
صفحه اصلی

ساوری

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - انعامی که در ازای خدمت دهند . ۲ - باج و خراج . ۳ - هدیه .
نام فیلسوفی از یونان

فرهنگ معین

(وَ ) [ تر - مغ . ] (اِ. ) باج و خراج .

لغت نامه دهخدا

ساوری. [ وَ ] ( ترکی - مغولی ، اِ )تحفه پیشکش و آن مرکب است. ( آنندراج ). انعامی که در ازای خدمت میدهند. ( ناظم الاطباء ) : و ساوری و علوفه و ترغو ترتیب نکرده بودند. ( تاریخ غازان ص 30 ). و درین چند سال... یام و ساوری و ترغو و علوفه و غیره بر هیچ ولایت حوالت نرفته بود. ( تاریخ غازان ص 255 ). پرسیدند که با وجود مخالفت و محاربت سبب ارسال نزل و ساوری چیست. ( حبیب السیر ج 1 ص 349 ). || خدمت و بندگی. || تحیت. || باج و خراج. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ساو شود.

ساوری. [ ] ( اِخ ) نام فیلسوفی از یونان. ( ابن الندیم از اسحاق بن حنین ). و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 33 - 36 شود.

ساوری . [ ] (اِخ ) نام فیلسوفی از یونان . (ابن الندیم از اسحاق بن حنین ). و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 33 - 36 شود.


ساوری . [ وَ ] (ترکی - مغولی ، اِ)تحفه ٔ پیشکش و آن مرکب است . (آنندراج ). انعامی که در ازای خدمت میدهند. (ناظم الاطباء) : و ساوری و علوفه و ترغو ترتیب نکرده بودند. (تاریخ غازان ص 30). و درین چند سال ... یام و ساوری و ترغو و علوفه و غیره بر هیچ ولایت حوالت نرفته بود. (تاریخ غازان ص 255). پرسیدند که با وجود مخالفت و محاربت سبب ارسال نزل و ساوری چیست . (حبیب السیر ج 1 ص 349). || خدمت و بندگی . || تحیت . || باج و خراج . (ناظم الاطباء). رجوع به ساو شود.


فرهنگ عمید

۱. باج وساو که از مردم می گرفتند.
۲. آنچه به رسم هدیه وپیشکش یا در ازای خدمت دریافت می کرده اند.

واژه نامه بختیاریکا

( ساوَری * ) بهده
( ساوَری ) سایبان


کلمات دیگر: