کلمه جو
صفحه اصلی

زبار

لغت نامه دهخدا

زبار. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) جد محمدبن زباد کلبی و او را زبور نیز گویند. ( تاج العروس ). رجوع به انساب سمعانی ذیل زبّاری شود.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۲۷°۲۱′۳۴″ شمالی ۵۲°۴۱′۵۹″ شرقی / ۲۷٫۳۵۹۴۴°شمالی ۵۲٫۶۹۹۷۲°شرقی / 27.35944; 52.69972
رضا طاهری از مروارید تا نفت چاپ اول، انتشارات داستانسرا،۱۳۸۸.
بانک اطلاعاتی دهداری های ایران، روستای زبار
زبار روستایی از توابع بخش چاه مبارک شهرستان عسلویه در استان بوشهر واقع در جنوب ایران.
این روستا در دهستان نای بند قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۸۱۰ نفر بوده است.

واژه نامه بختیاریکا

درباره؛ پشت سر؛ در مورد. مثلاً زِ بارس گُدِن یعنی درباره ش گفتن


کلمات دیگر: