کلمه جو
صفحه اصلی

ولید دوم

دانشنامه عمومی

ولید دوم یا ولید بن یزید (به عربی: أبو العباس الولید بن یزید بن عبد الملک مروان) خلیفه ای بود از خلفای اموی که از سال (۱۲۵-۱۲۶ ه.ق) ۷۴۳ تا ۷۴۴ میلادی فرمان راند؛ او پس از عمویش هشام بن عبدالملک به خلافت رسید؛ پدرش یزید بن عبدالملک بود؛ ولید ثانی را طبری سخاوتمند و گشاده دست دانسته است. او مواجب را افزایش داد و به نگهداری از نابینایان و از کارافتادگان همت گماشت؛ ولید دوم در شعر دستی داشت، چنان که طبری چند شعر از اشعار او را در تاریخ خود آورده است. او دو پسر خودش را به نامهای حکم و عثمان نام نهاد تا جانشین او شوند. او خراسان را به نصر بن سیار گذاشت، و سپس به ترغیب یوسف بن عمر، نصر را کنار گذاشت. او یوسف بن محمد عموی خویش را به فرمانداری مدینه فرستاد؛ همچنین او به قتل یحیی بن زید دستور داد؛ ولید، سلیمان بن هشام را به زندان افکند. او به می گساری مشهور بود؛ چنانچه شبها در مجالس غنا می نشست؛ برادر ولید نیز که در قتل او با یزید بن ولید همداستان بود، گواهی به می گساری وی داده است. او در سال ۷۴۴ میلادی در جنگ با سلیمان بن هشام شکست خورد؛ و یزید بن ولید جای او را گرفت.
رسول جعفریان (۱۳۷۸)، تاریخ اسلام از پیدایش تا ایران اسلامی، به کوشش مرتضی رحیمی.، قم: انتشارات حوزه علمیه، ص. ۸۸
جرالد هاوتینگ (۱۳۸۷)، امویان: نخستین دودمان حکومت گر در اسلام (۶۶۱–۷۵۰م)، ترجمهٔ عیسی عبدی، به کوشش سعید ذوالفقاری.، تهران: امیرکبیر، ص. ۹۷
۲۵۸. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۲۹، دار الفکر، بیروت، دوم
.۲۵۹. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۵۶، دار الفکر، بیروت، دوم
.۲۶۰. ↑ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.
۲۶۱. ↑ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، دار العلم للملایین، ج۲، ص۲۷۱، بیروت، پنجم، ۱۹۸۰م.
۲۶۲. ↑ ابن موسی، سید مرتضی، الامالی، ص۸۸، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، اول، ۱۳۲۵ ق.
۲۶۳. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۳۰۵، دار الفکر، بیروت، دوم.۲۶۴. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۸۸، دار الفکر، بیروت، دوم
.۲۶۵. ↑ دمیری، کمال الدین، ج۱، ص۱۰۸، حیاة الحیوان الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، دوم، ۱۴۲۴ق.
همچنین به موارد متعددی از رفتارهای ضداخلاقی وی اشاره کرده اند.از جمله آن که چون به خلافت رسید، بستگان خویش را دعوت کرد و در اشعاری، خدا و فرشتگان نیک و بندگان صالح را شاهد گرفت که شیفته شنیدن غنا، نوشیدن شراب و ملازمت با زنان و ندیمانی است که با جام های شراب به سوی وی می شتابند.به همین دلیل خوانندگان را از مدینه و دیگر شهرها به دمشق فرا خواند. به نصر بن سیار در خراسان نیز نوشت تا انواعی از آلات موسیقی، زنان خواننده، ظرف های طلا و نقره، سگ ها و اسب ها ی شکاری تهیه کند و نزد وی آورد. همچنین دستور داد تا کنیزی را که نزد وی آواز خوانده بود به هر قیمت بخرند.
برای حماد الروایه، روایتگر اشعار جاهلی و به ظاهر مسلمان، و خانواده اش مبالغی پرداخت و به کارگزار خود در عراق نوشت تا او نیز ده هزار درهم به حماد بدهد. به خواننده دیگری صد هزار درهم بخشید.کنیزی را هم که او را به طرب آورده بود خریداری کرد.همچنین حوضچه ای مملو از شراب داشت که پس از شنیدن غنا، خود را در آن می افکند.


کلمات دیگر: