کلمه جو
صفحه اصلی

تقاعد کردن

فرهنگ فارسی

باز ایستادن و تغافل و تکاهل کردن

لغت نامه دهخدا

تقاعد کردن. [ ت َ ع ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازایستادن و تغافل و تکاهل کردن. ( ناظم الاطباء ) : سپاه فرستاد به زمین نوبه و ایشان تقاعد کرده بودند درمال فرستادن. ( مجمل التواریخ ). رجوع به تقاعد شود


کلمات دیگر: