کلمه جو
صفحه اصلی

بستره کردن

فرهنگ فارسی

تراشیدن با استره : شیخ گفت این ساعت برو و موی محاسن و سر را پاک بستره کن ٠

لغت نامه دهخدا

بستره کردن. [ ب ِ ت ُ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تراشیدن با استره : شیخ گفت این ساعت برو و موی محاسن و سر را پاک بستره کن. ( تذکرةالاولیاء عطار ).


کلمات دیگر: