حدیث خوش حدیث خوب
خوش حدیث
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوش حدیث. [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ ] ( اِ مرکب ) حدیث خوش. حدیث خوب. حدیث نیکو :
هست شعر آن خوش حدیثی کاستماعش کرده اند
هم نبی و هم ولی و هم امیر و هم امام.
هست شعر آن خوش حدیثی کاستماعش کرده اند
هم نبی و هم ولی و هم امیر و هم امام.
سوزنی.
|| ( ص مرکب ) خوش سخن. خوش گفتار. خوشگو. خوب سخن.کلمات دیگر: