آمختن به دود بخار حاصل از ترکیب شیمایی مواد غذایی در معده .
دودناک کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دودناک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آمیختن به دود بخار حاصل از ترکیب شیمیایی مواد غذایی در معده. دودآلود ساختن. تیره وکدر کردن : و اگر معده آن را دودناک کند باید دانست که معده ناری است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
|| کنایه است از پرآه کردن و غمگین ساختن. تیره و تار نمودن :
جهان کرد ز آشوب خود دودناک
ز بهر چه از بهر یک مشت خاک.
|| کنایه است از پرآه کردن و غمگین ساختن. تیره و تار نمودن :
جهان کرد ز آشوب خود دودناک
ز بهر چه از بهر یک مشت خاک.
نظامی.
کلمات دیگر: