خوش ملاقات کردن ملاقات و برخورد از روی بشاشت داشتن .
خوش برخوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوش برخوردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) خوش ملاقات کردن. ملاقات و برخورد از روی بشاشت داشتن. نیک محضر بودن. مقابل بد برخوردن. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: