آنکه پیشه او ساحری باشد یا مجازا
سحر پیشه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سحرپیشه. [ س ِ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه پیشه او ساحری باشد. جادوگر و ساحر. || مجازاً، بغایت ماهر در فن خود :
که گفت آنکه خاقانی سحر پیشه
دگر خاص درگاه سلطان نشاید.
آتش و آب و باد و گل کرده بهم ز ساحری.
که گفت آنکه خاقانی سحر پیشه
دگر خاص درگاه سلطان نشاید.
خاقانی.
مطرب سحر پیشه بین در صور هر آلتی آتش و آب و باد و گل کرده بهم ز ساحری.
خاقانی.
کلمات دیگر: