کلمه جو
صفحه اصلی

عطره

فرهنگ فارسی

بن کعب از ملوک کنده در جاهلیت بود

لغت نامه دهخدا

( عطرة ) عطرة. [ ع َ طِ رَ ] ( ع ص ) مؤنث عَطِر. ( منتهی الارب ). خوشبوی مالیده. ( از اقرب الموارد ). ج ، عَطِرات. ( اقرب الموارد ).
- عطرةالرائحة ؛ خوشبوی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| آنکه در بازار روایی داشته باشد و کریمه. ( منتهی الارب ). ناقة عطرة؛ ناقه که در بازار رایج باشد، و یا ناقه نجیب و کریم.( از اقرب الموارد ).

عطرة. [ ع ِ رَ ] ( اِخ ) ابن کعب. از ملوک کنده در جاهلیت بود. ( از منتهی الارب ).

عطرة. [ ع َ طِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عَطِر. (منتهی الارب ). خوشبوی مالیده . (از اقرب الموارد). ج ، عَطِرات . (اقرب الموارد).
- عطرةالرائحة ؛ خوشبوی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| آنکه در بازار روایی داشته باشد و کریمه . (منتهی الارب ). ناقة عطرة؛ ناقه که در بازار رایج باشد، و یا ناقه ٔ نجیب و کریم .(از اقرب الموارد).


عطرة. [ ع ِ رَ ] (اِخ ) ابن کعب . از ملوک کنده در جاهلیت بود. (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: