( اسم ) زیاد شده افزوده .
فزوده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فزوده. [ ف ُ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) زیادشده. افزوده. ( فرهنگ فارسی معین ). مضاف. ( یادداشت مؤلف ) :
فزودگان را فرسوده گیر پاک همه
خدای عز و جل نه فزود و نه فرسود.
فزودگان را فرسوده گیر پاک همه
خدای عز و جل نه فزود و نه فرسود.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: