پهنا , وسعت , فضاي زياد , بسط و توسعه , گسترش , سبزه ميان جنگل , فضاي ميان جنگل , خيابان يا کوچه جنگل , درختستان , بيشه , يک ورشدگي کشتي در اثر باد , حرکت يک وري , انحراف , مهلت , عقب افتادگي , راه گريز
فسحه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
به معنی تل مرتفع و نام یکی از مرتفعات کوه نبواست که موسی قبل از موت خود اراضی مقدسه را از بالای آن دید .
لغت نامه دهخدا
فسحه. [ ] ( اِخ ) به معنی تل مرتفع و نام یکی از مرتفعات کوه نبو است که موسی قبل از موت خود اراضی مقدسه را از بالای آن دید. ( از قاموس کتاب مقدس ).
فسحة. [ ف ُ ح َ ] (ع اِمص ) فراخی . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: