( صفت ) پادشاه شروان و آن عنوان امرای ناحیه شروان - که در مشرق رود کورا و مغرب بحر خزر قرار دارد - می باشد .
شروانشاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شروانشاه. [ ش َرْ ] ( اِخ ) لقب عام ملوک شروان. ( آثار الباقیة ). لقب پادشاهان شروان [ به اران ] که آنان را لیزان شاه و خرسان شاه نیز می خوانده اند. ( از حدود العالم ). منظور خاقان اکبرابوالهیجا فخرالدین منوچهربن فریدون شروانشاه و پسروی خاقان کبیر جلال الدین ابوالمظفر اخستان بن منوچهر است که پدر و پسر ممدوح خاقانی بوده اند :
چون عزم داری راه را چون دل دهی دلخواه را
فرمان شروانشاه را بر دل نگهبان دیده ام.
پیش شروانشاه کیخسرو مکان افشانده اند.
چون عزم داری راه را چون دل دهی دلخواه را
فرمان شروانشاه را بر دل نگهبان دیده ام.
خاقانی.
یا گهرهایی که در افسر نشاند افراسیاب پیش شروانشاه کیخسرو مکان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به شروانشاهان و دیوان خاقانی چ سجادی صفحه سی و شش وسی و هفت مقدمه شود.کلمات دیگر: