کلمه جو
صفحه اصلی

عطاره

لغت نامه دهخدا

( عطارة ) عطارة. [ ع َطْ طا رَ ] ( ع ص )آنکه در بازار روانی داشته باشد. ( منتهی الارب ). آنچه در بازار روائی داشته باشد. ( ناظم الاطباء ): ناقة عطارة؛ ماده شتر که در بازار رایج است و خریدار دارد. ( از اقرب الموارد ). || مؤنث عطار، یعنی زن بوی خوش فروش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عطار شود.

عطارة. [ ع ِ رَ ] ( ع اِمص ) خوشبوئی. بوی خوش داشتن : مُزَوّی ̍، عدسی الشکل الی الطول ماهو حریف الطعم ، فیه عطارة و طعم. ( ابن البیطار ج 2ص 19 ). || عطرسازی. || عطاری. ( منتهی الارب ). شغل و حرفه عطار. ( از اقرب الموارد ).
عطاره. [ ع َ رَ ] ( اِ ) اسم نبطی سنبل رومی. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( از مخزن الادویه ).

عطاره . [ ع َ رَ ] (اِ) اسم نبطی سنبل رومی . (تحفه حکیم مؤمن ) (از مخزن الادویه ).


عطارة. [ ع َطْ طا رَ ] (ع ص )آنکه در بازار روانی داشته باشد. (منتهی الارب ). آنچه در بازار روائی داشته باشد. (ناظم الاطباء): ناقة عطارة؛ ماده شتر که در بازار رایج است و خریدار دارد. (از اقرب الموارد). || مؤنث عطار، یعنی زن بوی خوش فروش . (ناظم الاطباء). و رجوع به عطار شود.


عطارة. [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ) خوشبوئی . بوی خوش داشتن : مُزَوّی ̍، عدسی الشکل الی الطول ماهو حریف الطعم ، فیه عطارة و طعم . (ابن البیطار ج 2ص 19). || عطرسازی . || عطاری . (منتهی الارب ). شغل و حرفه ٔ عطار. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: