کلمه جو
صفحه اصلی

مشارالیه


مترادف مشارالیه : مذکور، مزبور، معزی الیه، نامبرده

برابر پارسی : نامبرده

فارسی به انگلیسی

he, referred to, he, [o.s.] (man) referred to

مترادف و متضاد

مذکور، مزبور، معزیالیه، نامبرده


فرهنگ فارسی

۱- کسی که بدو اشاره شده ( در مورد مذکر آید ) . ۲- در پیش ذکر شده : در قتل سید مشارالیه مدخل بوده .... توضیح گاه صفتی است که بجای موصوف نشیند و درین صورت بمنزله ضمیر باشد : مشارالیه از فوت فرزند رشید نامدار اسماعیل میرزا واقعه نازله سلطان حسین صاحب تعزیه اندوهناک بود .....

فرهنگ عمید

کسی که به او اشاره شده، اشاره شده به او.

دانشنامه عمومی

مورد اشاره


پیشنهاد کاربران

مشارٌالیه ؛ ترجمه ٔ این لفظ اشارت کرده شده بسوی او، یعنی انگشت نما. رجوع کنید به مشار.

شخص فاعل

به جای کلمه وی - شخص اول داستان

در حقوق ب معنی خوانده ( یا محکوم علیه )

خوانده =محکوم علیه=مشار الیه

در حقوق خوانده یا اشاره شده در فوق

کسی که اول به او اشاره شده _محکوم شده _خوانده

این کلمه بجای ضمیر می آید و دیگر ضمیر تکرار نمیشود و درواقع متعلق به دوره های قدیم و دوره قاجار است.

مشارالیه یعنی متصرف فعلی ک چون اقرار به مالکیت سابق مدعی کرده و تصرفش را از دست داده باید ثابت کند ک مال بطور قانونی انتقال یافته

مومی الیه

نامبرده


کلمات دیگر: