کلمه جو
صفحه اصلی

مودع


مترادف مودع : ودیعه گذار

متضاد مودع : مستودع

فارسی به انگلیسی

deposited

عربی به فارسی

کسيکه پول در بانک ميگذارد


مترادف و متضاد

ودیعهگذار ≠ مستودع


فرهنگ فارسی

( اسم ) ودیعت نهاده امانت گذاشته شده
تودیع شده . امانت گذاشته شده .

فرهنگ معین

(مَ وَ دَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) به امانت گذاشته شده .

لغت نامه دهخدا

مودع . [ دَ ] (ع ص ) اسب آساینده و آسایش جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پدرود کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). مودعه .


مودع . [ دِ ] (ع ص ) پدرودکننده . (آنندراج ). پدرودکننده یعنی رخصت کننده . (غیاث ).


مودع . [ م َ دَ ] (ع اِمص ) تن آسایی و فراخی زندگانی و عیش . (ناظم الاطباء).


مودع. [ م َ دَ ] ( ع اِمص ) تن آسایی و فراخی زندگانی و عیش. ( ناظم الاطباء ).

مودع. [ دَ ] ( ع ص ) اسب آساینده و آسایش جوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پدرود کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). مودعه.

مودع. [ دِ ] ( ع ص ) پدرودکننده. ( آنندراج ). پدرودکننده یعنی رخصت کننده. ( غیاث ).

مودع. [ م ُ وَدْ دَ ] ( ع ص ) تودیعشده. امانت گذاشته شده. سپرده شده : آنچه او بیان می کند مفصل تر و کامل تر از آن است که در خزانه حفظ ما مودع است. ( تاریخ بیهق ص 11 ). || موضوع. موضوعه. مودعه . ( یادداشت مؤلف ).

مودع . [ م ُ وَدْ دَ ] (ع ص ) تودیعشده . امانت گذاشته شده . سپرده شده : آنچه او بیان می کند مفصل تر و کامل تر از آن است که در خزانه ٔ حفظ ما مودع است . (تاریخ بیهق ص 11). || موضوع . موضوعه . مودعه . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

به ودیعت‌نهاده‌شده؛ امانت‌گذاشته‌شده.


به ودیعت‌نهنده؛ امانت‌گذارنده.


به ودیعت نهاده شده، امانت گذاشته شده.
به ودیعت نهنده، امانت گذارنده.

پیشنهاد کاربران

امانت گذار
امانت سپار

ودیعه دهنده


کلمات دیگر: