کلمه جو
صفحه اصلی

اکسون


برابر پارسی : آسه

فارسی به انگلیسی

axon

فرهنگ فارسی

نوعی دیبای سیاه گرانبها، جامه سیاه فاخر
( اسم ) ۱ - دیبای سیاه . ۲ - نوعی از دیبای سیاه که بغایت نفیس و قیمتی است . ۳ - جام. سیاه قیمتی که اکابر بجهت تفاخر پوشند .

فرهنگ معین

(اِ یا اَ ) (اِ. ) دیبای سیاه بسیار نفیس .

لغت نامه دهخدا

اکسون. [ اَ / اِ ] ( اِ ) جامه سیاه قیمتی که بزرگان جهت تفاخر پوشند. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ سروری ) ( مؤید الفضلاء ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از انجمن آرا ). جامه ایست مثل زیبقی. ( فرهنگ خطی ) ( از شعوری ج 1 ورق 122 ). جامه ایست. یکی از اقمشه. ( فرهنگ اوبهی ) :
شکوفه ریخته از باد در بنفشه ستان
چنانکه تافته لولوی از بر اکسون.
قطران تبریزی ( از آنندراج ).
پیش کف راد تست از غایت جود و سخا
در شبه ، دیبا رکو، اکسون کسا، اطلس گلیم.
سوزنی.
برسم خدمتی اندر پی جنیبت تو
فکنده دهر ز روز اطلس و ز شب اکسون.
ظهیر فاریابی.
پوست پوشد هر که لیلی دوست اوست.
عطار.
چه مرغم کز پی شهباز شیبت
قبا اطلس کلاه اکسون فرستم.
خاقانی.
از پی عید ظفر پوشند از گرد و خون
شقه اطلس زمین کسوت اکسون فلک.
خاقانی.
گر نباشد ز برای شرف عیسی کس
پوشش سم خر از اطلس و اکسون نکند.
فلکی شروانی.
|| نوعی از دیبای سیاه ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. نوعی دیبای سیاه گران بها.
۲. [مجاز] جامۀ سیاه فاخر: اطلس و اکسون مجنون پوست است / پوست خواهد هرکه لیلی دوست است (عطار: ۳۸۸ ).

دانشنامه عمومی

اکسان، (به انگلیسی: Exxon) شرکت نفتی آمریکایی بود، که در سال ۱۸۸۲ در پی تفکیک کمپانی استاندارد اویل به ۳۳ شرکت محلی، تحت نام استاندارد اویل نیوجرسی تأسیس شد و در طول سال های بعد نام آن به اکسان تغییر یافت.
تا سال ۱۹۷۳ شرکت اکسان موفق به خریداری برندهای اسو، انکو و هامبل اویل گردید. این شرکت در سال ۱۹۹۹ شرکت موبیل را خریداری کرد و با ادغام این دو شرکت کمپانی اکسان موبیل تشکیل شد. در حال حاضر کمپانی اکسان موبیل بزرگترین شرکت جهان محسوب می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

آکسون. آکْسون (axon)
امتداد نخی شکل و طویل یاختۀ عصبی. تکانه های الکتروشیمیایی را از بدنۀ یاخته دور می کند و به طرف یاخته های عصبی دیگر یا به طرف اندام های اجرائی مؤثر، نظیر ماهیچه ها، می فرستد. آکسون به سیناپسمنتهی می شود که محل ارتباط با دیگر یاخته های عصبی، ماهیچه ها یا غدد است.

پیشنهاد کاربران

به انگلیسی: axon
مصوب فرهنگستان: آسه


کلمات دیگر: