علیشاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
علیشاه. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار. واقع در 30هزارگزی جنوب حسن آباد سوگند، و 4هزارگزی مدک. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 220تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی زنان بافتن قالیچه و جاجیم است. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).، علی شاه. [ ع َ ] ( اِخ ) وی از همراهان امیر تیمور گورکانی بود که در جنگ امیر تیمور با توقتمش خان شرکت داشت. برادر او محمد آزاد نیز در این جنگ شرکت جست. ( از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 410 و 464 ).
علی شاه. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن تکش خوارزم شاهی. ملقب به تاج الدین. رجوع به علیشاه خوارزمشاهی شود.
علی شاه. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن حسام الدین اکبرآبادی هندی. مشهور به آرزو و ملقب به سراج الدین.شاعر ایرانی متوطن در هند. رجوع به علی آرزو شود.
علیشاه . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار. واقع در 30هزارگزی جنوب حسن آباد سوگند، و 4هزارگزی مدک . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 220تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات و لبنیات است . اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی زنان بافتن قالیچه و جاجیم است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
علیشاه . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیس ، بخش شبستر، شهرستان تبریز. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری شبستر، و 4هزارگزی راه شوسه ٔ صوفیان به سلماس ، و 2هزارگزی خط آهن جلفا. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 1910 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوب است . اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دانشنامه عمومی
علیشاه (بیجار)
علیشاه (پلدختر)
علیشاه (شبستر)
علیشاه (فاروج)
دانشنامه اسلامی
...