در اصطلاح حقوقی، شخص حقیقی به هر یک از افراد نوع بشر گفته می شود. این واژه در مقابل واژهٔ شخص حقوقی که ممکن است شخص حقوقی حقوق عمومی مانند دولت یا شخص حقوقی حقوق خصوصی مانند یک شرکت تجاری یا یک نهاد غیر تجارتی باشد، قرار می گیرد.
هدف از جرم انگاری، کیفردهی است.
جرمی که قابلیت کیفردهی را داشته باشد، محتاج سه عنصر زیر است:
الف- عنصر مادی
ب- عنصر معنوی
ج- عنصر قانونی
شخص حقیقی که شخص طبیعی هم گفته می شود، ویژهٔ هر یک از آدمیان است که می تواند طرف حق قرار بگیرد چه آن که از مباشرت در استیفای آن به جهت حَجر ممنوع باشد یا نباشد. در واقع، شخصیت حقوقی نیز بنا به مصالح شخصیت حقیقی بنیانگذاری شد.
درست است که شخص حقوقی نیز در یک روزی به وجود می آید و در روزی هم به پایان می رسد، ولی اطلاق اصطلاح تولد یا مرگ به این قبیل اشخاص، به دور از معنا است. برای اشخاص حقوقی، به جای تولد، روز تإسیس و به جای مرگ، انحلال به کار می رود. زیرا تولد به معنای به وجود آمدن از راه زاییده شدن است هرچند مجازاً به هر پیدایشی اطلاق شود.
منظور از واژهٔ حقوق در این بخش، جمع واژهٔ حق می باشد نه علم حقوق! پس مختصراً حقوق طبیعی به حقوقی گفته می شود که برگرفته از ویژگی و طبیعت اشخاص باشد و ماهیت این حقوق نیز کاملاً طبیعی است و نیازی به تإسیس ندارد. بنا بر این، اشخاص حقوقی نمی توانند دارای این حقوق باشند. حقوقی مانند حق پدر-فرزندی، ازدواج، حق حضانت و مانند اینها نمی توانند برای شخص حقوقی حتی تصور شوند. مگر این که آن قدر دایرهٔ اعتبارات، گسترده شود که بخواهند محیطی کاملاً مجازی را برای آن قبیل اشخاص متصور باشند. چگونه می شود حق ازدواج را برای این قبیل اشخاص قایل شد در حالی که طرفیت در حق ازدواج، محتاج طبیعت خاصی است که شخص حقوقی دارای این طبیعت نیست. البته ممکن است در برخی نظامهای حقوقی، حق حضانت به شخص حقوقی نیز واگذارده شود؛ ولی نزدیکتر به واقع، آن است که تحمیل تکلیف حضانت به این قبیل اشخاص، جایز باشد و از مجرای حق، حضانت قابلیت تحمیل به این اشخاص را نداشته باشد.
هدف از جرم انگاری، کیفردهی است.
جرمی که قابلیت کیفردهی را داشته باشد، محتاج سه عنصر زیر است:
الف- عنصر مادی
ب- عنصر معنوی
ج- عنصر قانونی
شخص حقیقی که شخص طبیعی هم گفته می شود، ویژهٔ هر یک از آدمیان است که می تواند طرف حق قرار بگیرد چه آن که از مباشرت در استیفای آن به جهت حَجر ممنوع باشد یا نباشد. در واقع، شخصیت حقوقی نیز بنا به مصالح شخصیت حقیقی بنیانگذاری شد.
درست است که شخص حقوقی نیز در یک روزی به وجود می آید و در روزی هم به پایان می رسد، ولی اطلاق اصطلاح تولد یا مرگ به این قبیل اشخاص، به دور از معنا است. برای اشخاص حقوقی، به جای تولد، روز تإسیس و به جای مرگ، انحلال به کار می رود. زیرا تولد به معنای به وجود آمدن از راه زاییده شدن است هرچند مجازاً به هر پیدایشی اطلاق شود.
منظور از واژهٔ حقوق در این بخش، جمع واژهٔ حق می باشد نه علم حقوق! پس مختصراً حقوق طبیعی به حقوقی گفته می شود که برگرفته از ویژگی و طبیعت اشخاص باشد و ماهیت این حقوق نیز کاملاً طبیعی است و نیازی به تإسیس ندارد. بنا بر این، اشخاص حقوقی نمی توانند دارای این حقوق باشند. حقوقی مانند حق پدر-فرزندی، ازدواج، حق حضانت و مانند اینها نمی توانند برای شخص حقوقی حتی تصور شوند. مگر این که آن قدر دایرهٔ اعتبارات، گسترده شود که بخواهند محیطی کاملاً مجازی را برای آن قبیل اشخاص متصور باشند. چگونه می شود حق ازدواج را برای این قبیل اشخاص قایل شد در حالی که طرفیت در حق ازدواج، محتاج طبیعت خاصی است که شخص حقوقی دارای این طبیعت نیست. البته ممکن است در برخی نظامهای حقوقی، حق حضانت به شخص حقوقی نیز واگذارده شود؛ ولی نزدیکتر به واقع، آن است که تحمیل تکلیف حضانت به این قبیل اشخاص، جایز باشد و از مجرای حق، حضانت قابلیت تحمیل به این اشخاص را نداشته باشد.
wiki: شخص حقیقی