کلمه جو
صفحه اصلی

ته نشین


مترادف ته نشین : ته نشست، رسوب، درد

فارسی به انگلیسی

settling or settled, deposited, sediment, deposit, lees, settle, to settle

to settle


deposit, lees, settle


فارسی به عربی

برازی

مترادف و متضاد

residual (اسم)
ته نشین، وابسته به رسوب یا باقیمانده

alluvium (اسم)
رسوب، ابرفت، ته نشین

sediment (اسم)
رسوب، ته نشین، طاقی، ته نشست، درده، لای

tartar (اسم)
رسوب، ته نشین، درده، تاتار، باره دندان

deposit (اسم)
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو

residue (اسم)
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده

lees (اسم)
ته نشین، درده

dreg (اسم)
رسوب، ته نشین، اشغال، درده، پس مانده، خرده ریز

ته‌نشست، رسوب، درد


فرهنگ فارسی

( صفتاسم ) ۱- آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد ته نشسته . ۲ - مود دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلال یا در نتیج. ترکیبات شیمیایی راسب شوند درد راسب .

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (اِمر. ) ۱ - آن چه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد، ته نشست . ۲ - آن چه براثر رسوب کردن باقی می ماند، رسوب .

لغت نامه دهخدا

ته نشین. [ ت َه ْ ن ِ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) آنچه به تک نشیند ازدرد و جز آن. ( آنندراج ). آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد. ته نشسته. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز جوش باده درد ته نشین بالانشین گردد
ز موج خنده ترسم خط برون آید از آن لبها.
ناظر علی ( از آنندراج ).
|| مواد دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلاّل یا در نتیجه ترکیبهای شیمیایی راسب شوند. || درد. راسب. ( فرهنگ فارسی معین ). رسوب و درد. ( ناظم الاطباء ).دردی. لرت. لرد. رسوب.

فرهنگ عمید

= ته نشست

ته‌نشست#NAME?


واژه نامه بختیاریکا

لِرت

پیشنهاد کاربران

رسوب

ته نشین به معنی اینکه ، شیعی به پایین فرو رفت .
لطفا من رو لایک کنید❤


کلمات دیگر: