کلمه جو
صفحه اصلی

منقبض


مترادف منقبض : انقباض یافته، گرفته، جمع شده، چروکیده، به هم کشیده شده، ترنجیده

متضاد منقبض : منبسط

برابر پارسی : گرفته

فارسی به انگلیسی

contracted


tense


contracted, tense

مترادف و متضاد

انقباض‌یافته، گرفته ≠ منبسط


جمع‌شده، چروکیده، به‌هم کشیده‌شده، ترنجیده


۱. انقباضیافته، گرفته
۲. جمعشده، چروکیده، بههم کشیدهشده، ترنجیده ≠ منبسط


contracted (صفت)
منقبض

فرهنگ فارسی

جمع شده، چروکیده، بهم کشیده، ترنجیده
( اسم ) ۱ - گرفته شونده گرفته . ۲ - جمع شده چروکیده ترنجیده .

فرهنگ معین

(مُ قَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) درهم کشیده ، جمع شده .

لغت نامه دهخدا

منقبض. [ م ُ ق َ ب ِ ] ( ع ص ) درکشیده و ترنجیده شده. || فراهم آمده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درهم فشرده. باهم آمده. مقابل منبسط. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : اطراف چنان فراهم و منقبض که گویی در صره ای بستستی. ( کلیله و دمنه ). || گرفته شده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرفته شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || روی درهم کشیده و ترشروی. ( ناظم الاطباء ). گرفته خاطر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منقبض شدن ؛ گرفتگی پیدا کردن. آژنگ گرفتن. روی درهم کشیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منقبض گردیدن ؛روی درهم کشیدن. مکدر شدن. دلگیر شدن :
منقبض گردند بعضی زین قصص
زآنکه هر مرغی جدا دارد قفص.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 248 ).
|| تنگ بسته شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). تنگ بسته شده. ( ناظم الاطباء ). || ستبر و غلیظ :
آب چشمت شور کرد و آب گوشت تلخ و خوار
آب بینی منقبض وآب دهانت نوش بار.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 141 ).

فرهنگ عمید

جمع شده، چروکیده، به هم کشیده، ترنجیده.

دانشنامه عمومی

مچاله


پیشنهاد کاربران

در هم کشیده شده ، انقباض یافته ، در هم فشرده شده ، جمع شده ، گرفته ، تنگ شده ، بسته شده

فشرده شده

بسته شده

تنگ شدن جمع شدن

جمع شده، بسته شده، گرفته

بسته شده, تنگ شده , جمع شده

بسته شده یا جمع شده


جمع شدن



کلمات دیگر: