کلمه جو
صفحه اصلی

پاراو

فرهنگ فارسی

( اسم ) پاراب
زن پیر پیرزال بلوکی از قزوین

فرهنگ معین

(ص . ) پیرمرد.

لغت نامه دهخدا

پاراو. (اِخ ) بلوکی از قزوین . (برهان ).


پاراو.(ص ) پیر. (فرهنگ اسدی ). || زن پیر. (اوبهی ) (برهان ). پیر زال . (برهان ). گنده پیر :
زن پاراو چون بیابد بوق
سر ز شادی کشدسوی عیوق .

منجیک .



پاراو.( ص ) پیر. ( فرهنگ اسدی ). || زن پیر. ( اوبهی ) ( برهان ). پیر زال. ( برهان ). گنده پیر :
زن پاراو چون بیابد بوق
سر ز شادی کشدسوی عیوق.
منجیک.

پاراو. ( اِخ ) بلوکی از قزوین. ( برهان ).

فرهنگ عمید

زن پیر، پیرزال، گنده پیر، کمپیر.
= پاریاب

زن پیر؛ پیرزال؛ گنده‌پیر؛ کمپیر.


پاریاب#NAME?


پیشنهاد کاربران

ریش سفید . پیر زال . دیم . زمین بی اب و علف

پاراو در زبان کوردی به معنی محکم ، مطمئن، یقین


کلمات دیگر: