کلمه جو
صفحه اصلی

ثرثار

عربی به فارسی

ادم پرحرف و ياوه گو , ادم روده دراز


پرگو , وراج , پرحرف


لغت نامه دهخدا

ثرثار. [ ث َ ] ( ع ص ) بسیارگوی. || بیهوده گوی بسیارفریاد. ج ، ثَرثارون ، ثرثارین.

ثرثار. [ ث َ ] ( اِخ ) نهر یا وادی بزرگی است که موقع فراوانی باران طولش بسیار بود ولی به تابستان در آن جز برکه های کوچک و چشمه های شور و جزئی آب چیزی نیست و آن در صحرا از نزدیک سنجار سرازیر شده تا به پائین تکریت رسیده از حضر میگذرد و در اطراف آن دیهای بسیار و آبادانی بوده که اکنون خراب است. ( مراصد الاطلاع ).

ثرثار. [ ث َ ] (اِخ ) نهر یا وادی بزرگی است که موقع فراوانی باران طولش بسیار بود ولی به تابستان در آن جز برکه های کوچک و چشمه های شور و جزئی آب چیزی نیست و آن در صحرا از نزدیک سنجار سرازیر شده تا به پائین تکریت رسیده از حضر میگذرد و در اطراف آن دیهای بسیار و آبادانی بوده که اکنون خراب است . (مراصد الاطلاع ).


ثرثار. [ ث َ ] (ع ص ) بسیارگوی . || بیهوده گوی بسیارفریاد. ج ، ثَرثارون ، ثرثارین .



کلمات دیگر: