کوهی است از بنی سلیم
ثروان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب .
ثروان . [ ث َرْ ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارمال .
ثروان. [ ث َرْ ] ( ع ص ، اِ ) مرد بسیارمال.
ثروان. [ ث َرْ ] ( اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب.
ثروان. [ ث َرْ ] ( اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث. صحابی است. و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :
الیک رسول اﷲ خبت مطیتی
مسافة ارباع تروح و تغتدی.
ثروان. [ ث َرْ ] ( اِخ ) کوهی است از بنی سلیم. ( مراصد الاطلاع ).
ثروان. [ ث َ رَ ] ( ع اِ ) رجوع به ثَریان شود.
ثروان. [ ث َرْ ] ( اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب.
ثروان. [ ث َرْ ] ( اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث. صحابی است. و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :
الیک رسول اﷲ خبت مطیتی
مسافة ارباع تروح و تغتدی.
ثروان. [ ث َرْ ] ( اِخ ) کوهی است از بنی سلیم. ( مراصد الاطلاع ).
ثروان. [ ث َ رَ ] ( ع اِ ) رجوع به ثَریان شود.
ثروان . [ ث َ رَ ] (ع اِ) رجوع به ثَریان شود.
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث . صحابی است . و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :
الیک رسول اﷲ خبت مطیتی
مسافة ارباع تروح و تغتدی .
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) کوهی است از بنی سلیم . (مراصد الاطلاع ).
کلمات دیگر: