کلمه جو
صفحه اصلی

پارتی بازی

فارسی به انگلیسی

favoritism, patronage

فرهنگ فارسی

از پارتی تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را

لغت نامه دهخدا

پارتی بازی. ( حامص مرکب ) ( از پارتی کلمه فرانسوی و بازی فارسی ) تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را.

پیشنهاد کاربران

آشناگری

Nepotism

To pull the strings/wires for sb

تبعیض

در زبان ترکی به پارتی بازی اوزگورَنّیک ( روی همدیگر را در قفا و پنهانی دیدن ) گفته می شود.

برش ( پارتی ) ، برش زدن ( پارتی بازی ) ، برش زن ( پارتی باز ) ، برشدار ( پارتی دار )

To pull up the string for somebody

پارتی در زبان فرانسه یعنی حذب. واز زمان مشروطه وارد زبان ماشده. کسانی که میخواستن وارد حذبی بشن از نزدیکانشون که تو یکی از دوحذب بودن کمک میگرفتن. و پارتی بازی از ان زمان امده به معنی حذب بازی


کلمات دیگر: