سوراخها، جمع ثقب
( اسم ) جمع ثقب سوراخها.
آتش افروزینه آتش گیره
( اسم ) جمع ثقب سوراخها.
آتش افروزینه آتش گیره
(ثَ) [ ع . ] (ص .) هیمة خشک و کوچک که با آن آتش افروزند؛ آتشگیر.
(ثُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شعله ور شدن آتش ، روشن شدن ستاره . 2 - نافذ رای گردیدن .
ثقوب . [ ث َ ] (ع اِ) آتش افروزینه . آتش گیره . هیمه ٔ خرد که به آن آتش برافروزند. ج ، ثُقُب .
ثقوب . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثَقب .
ثقوب . [ ث ُ ] (ع مص ) ثقابت . ثَقب . || روشن شدن ستاره . || افروخته شدن . || دمیدن بوی . || نافذ رای گردیدن . || بسیارشیر شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ).