state of being opened (as a flower), cheerfulness
شکفتگی
فارسی به انگلیسی
efflorescence
مترادف و متضاد
شکوفایی، پارگی باز شدن زخم، شکفتگی
شکوفایی، شکفتگی، شوره زنی
فرهنگ فارسی
باز شدن میوه یا غلاف یا کپسول یا پرچم گیاه در موقع رسیدن
۱ - حالت شکفتن و باز شدن غنچه . ۲ - واشدگی لبان در حالت تبسم . ۳ - انبساط خاطر .
لغت نامه دهخدا
شکفتگی. [ ش ِ ک ُ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی شکفته. ( از ناظم الاطباء ): نضرت ، نضارت ، شکفتگی درخت. ( یادداشت مؤلف ). || واشدن غنچه. || واشدگی بهاردر حالت تبسم. ( ناظم الاطباء ). || لبخند. شکفتگی روی. حالت تبسم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. شکفته بودن.
۲. حالت شکفتن و باز شدن غنچه.
۳. [مجاز] خنده و خوش دلی و شادمانی.
۲. حالت شکفتن و باز شدن غنچه.
۳. [مجاز] خنده و خوش دلی و شادمانی.
دانشنامه آزاد فارسی
شِکُفتگی (efflorescence)
ازدست دادن آب یا آب تبلورِ بلور در معرض هوا. در نتیجه، سطحی خشک و گرد مانند ایجاد می شود.
ازدست دادن آب یا آب تبلورِ بلور در معرض هوا. در نتیجه، سطحی خشک و گرد مانند ایجاد می شود.
wikijoo: شکفتگی
فرهنگستان زبان و ادب
{dehiscence} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] باز شدن میوه یا غلاف یا کپسول یا پرچم گیاه در موقع رسیدن
کلمات دیگر: