رشک آوردن . رشک آمدن . رشک ورزیدن
رشک خوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رشک خوردن. [ رَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) رشک آوردن. رشک آمدن. رشک ورزیدن : غِیار. غَیْرَة. غَیْر. ( منتهی الارب ) :
رشک رقیب می خورم لیک عوض نمی کنم
با لب خنده خیز او دیده گریه زای را.
رشک رقیب می خورم لیک عوض نمی کنم
با لب خنده خیز او دیده گریه زای را.
ظهوری ( از آنندراج ).
و رجوع به رشک آوردن و رشک آمدن و رشک ورزیدن شود.کلمات دیگر: