کلمه جو
صفحه اصلی

رصن

فارسی به انگلیسی

clubmoss


فرهنگ فارسی

( اسم ) پنجه گرگ
تمام کردن و کامل گردانیدن چیزی را تمام کردن

لغت نامه دهخدا

رصن.[ رَ ص َ ] ( ع اِ ) پنجه گرگ. ( فرهنگ فارسی معین ).

رصن. [ رَ ] ( ع مص ) تمام کردن و کامل گردانیدن چیزی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تمام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). تمام و کامل و استوار گردانیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || دشنام دادن کسی را: رصن بلسانه ؛ بزبان دشنام داد. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دشنام دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ). || غالب آمدن کسی را به شناخت چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || نشان گذاردن چارپایان را به ابزار. داغ کردن دواب. ( از اقرب الموارد ).

رصن . [ رَ ] (ع مص ) تمام کردن و کامل گردانیدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تمام و کامل و استوار گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). || دشنام دادن کسی را: رصن بلسانه ؛ بزبان دشنام داد. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دشنام دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ). || غالب آمدن کسی را به شناخت چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) . || نشان گذاردن چارپایان را به ابزار. داغ کردن دواب . (از اقرب الموارد).


رصن .[ رَ ص َ ] (ع اِ) پنجه ٔ گرگ . (فرهنگ فارسی معین ).



کلمات دیگر: