کلمه جو
صفحه اصلی

خرجوش

فرهنگ فارسی

نام کوچه ایست به نیشابور

لغت نامه دهخدا

خرجوش. [ خ َ ] ( معرب ، اِ ) معرب خرگوش است و آن رستنی است. در ترجمه صیدنه آمده است : بپارسی خرگوش گویند و در بلاد فرغانه گوش یندودس گویند. او را در بلاد عرب السنةالغنم گویند و بعضی اورا هفت سو گویند و منبت او در بستانها و مرغزارها و زمینهای نمناک باشد و در شورستانها نیز بود و آن دو نوع بود، یک نوع برگ او خرد بود و تنک و نبات او را پیوندها بسیار بود و بر روی زمین گسترده بود و نوع دیگر را برگ پهن بوده و نبات او بزرگتر باشد و رنگ شاخ او سرخ بوده بر او پیوندها بود و از میانه قصب اوتا سر او تخم پر باشد و لون تخم او سرخ بوده و بیخ او نرم باشد و آگنده و جرم او متخلخل نباشد و سطبری او به اندازه انگشت باشد. بعربی لسان الحمل گویند.

خرجوش. [ خ َ ] ( اِخ ) نام کوچه ای است به نیشابور. ( از معجم البلدان ).

خرجوش . [ خ َ ] (اِخ ) نام کوچه ای است به نیشابور. (از معجم البلدان ).


خرجوش . [ خ َ ] (معرب ، اِ) معرب خرگوش است و آن رستنی است . در ترجمه ٔ صیدنه آمده است : بپارسی خرگوش گویند و در بلاد فرغانه گوش یندودس گویند. او را در بلاد عرب السنةالغنم گویند و بعضی اورا هفت سو گویند و منبت او در بستانها و مرغزارها و زمینهای نمناک باشد و در شورستانها نیز بود و آن دو نوع بود، یک نوع برگ او خرد بود و تنک و نبات او را پیوندها بسیار بود و بر روی زمین گسترده بود و نوع دیگر را برگ پهن بوده و نبات او بزرگتر باشد و رنگ شاخ او سرخ بوده بر او پیوندها بود و از میانه ٔ قصب اوتا سر او تخم پر باشد و لون تخم او سرخ بوده و بیخ او نرم باشد و آگنده و جرم او متخلخل نباشد و سطبری او به اندازه ٔ انگشت باشد. بعربی لسان الحمل گویند.



کلمات دیگر: