کلمه جو
صفحه اصلی

سخن فهم

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - سخن شناس سخندان . ۲ - هوشمند تیز فهمی .

لغت نامه دهخدا

سخن فهم. [ س ُ خ َ ف َ ] ( نف مرکب ) دانا و عاقل. ( آنندراج ). سخن شناس. سخندان :
صائب اگر بیار سخن فهم میرسید
میشد جهان پر از غزل عاشقانه اش.
صائب.


کلمات دیگر: