سخنور ماهر در سخنرانی خطیب
سخن پیشه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سخن پیشه. [ س ُ خَم ْ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) سخنور. ماهر در سخنرانی. خطیب :
در دست سخن پیشه یکی شهره درخت است
بی بار ز دیدار و همی ریزد از او بار.
دانای سخن پیشه بخندد زاقوالش.
در دست سخن پیشه یکی شهره درخت است
بی بار ز دیدار و همی ریزد از او بار.
ناصرخسرو.
آنجا که سخن خیزد از چند و چه و چون دانای سخن پیشه بخندد زاقوالش.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: