کلمه جو
صفحه اصلی

رصدیه

فرهنگ فارسی

رصدیه آلات رصدیه هر آلتی که در کار رصد بستن به کار است و آنرا اقسام بسیار است

لغت نامه دهخدا

رصدیة. [ رَ ص َ دی ی َ ] (ع ص نسبی ) رصدیه . تأنیث رصدی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رصدی و رصدیه شود.


( رصدیة ) رصدیة. [ رَ ص َ دی ی َ ] ( ع ص نسبی ) رصدیه. تأنیث رصدی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به رصدی و رصدیه شود.
رصدیه. [ رَ ص َ دی ی َ / ی ] ( از ع ، ص نسبی ) رصدیة.
- آلت رصدیه ؛ هر آلتی که در کار رصد بستن به کار است ، و آنرا اقسام بسیار است ازجمله : لبنة. حلقه اعتدالیه. ذات الاوتار. ذات الحلق. ذات السمت. الارتفاع. ذات الشبتین. ذات الجیب. الشبهة بالناطق. ذات النقبین. بنگام رصدی. سدس. ذات المثلث. اسطرلاب تام. اسطرلاب مسطح. اسطرلاب طوماری. اسطرلاب هلالی. اسطرلاب زورقی. اسطرلاب عقربی. اسطرلاب آلتی. اسطرلاب قوسی. اسطرلاب جنوبی. اسطرلاب شمالی. استرلاب الکبری [ الکبری ؟ ]. اسطرلاب المسطح. و اسطرلاب المسرطق و حق القمر و المغنی و الجامعة و عُصی موسی [ عصی موسی ؟ ] و انواع ارباع از جمله تام و مجیب و مقنطر است و آفاقی و شکاری و دائرةالمعدل و ذات الکرسی و زرقالة و ربعالزرقالة و طبق المناطق و آلةالشاملة و ربعالتام ، و این آخری از همه آلات کامل تر است و شاید تئودولیت کامل شده همین ربع تام باشد. ( یادداشت مؤلف ).

رصدیه . [ رَ ص َ دی ی َ / ی ] (از ع ، ص نسبی ) رصدیة.
- آلت رصدیه ؛ هر آلتی که در کار رصد بستن به کار است ، و آنرا اقسام بسیار است ازجمله : لبنة. حلقه ٔ اعتدالیه . ذات الاوتار. ذات الحلق . ذات السمت . الارتفاع . ذات الشبتین . ذات الجیب . الشبهة بالناطق . ذات النقبین . بنگام رصدی . سدس . ذات المثلث . اسطرلاب تام . اسطرلاب مسطح . اسطرلاب طوماری . اسطرلاب هلالی . اسطرلاب زورقی . اسطرلاب عقربی . اسطرلاب آلتی . اسطرلاب قوسی . اسطرلاب جنوبی . اسطرلاب شمالی . استرلاب الکبری [ الکبری ؟ ]. اسطرلاب المسطح . و اسطرلاب المسرطق و حق القمر و المغنی و الجامعة و عُصی موسی [ عصی موسی ؟ ] و انواع ارباع از جمله تام و مجیب و مقنطر است و آفاقی و شکاری و دائرةالمعدل و ذات الکرسی و زرقالة و ربعالزرقالة و طبق المناطق و آلةالشاملة و ربعالتام ، و این آخری از همه ٔ آلات کامل تر است و شاید تئودولیت کامل شده ٔ همین ربع تام باشد. (یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: