برابری اجتماعی اموری از یک دولت است که در آن همه افراد یک جامعه خاص یا گروه ها وضعیت یکسانی در جنبه های خاصی، از جمله حقوق مدنی، آزادی بیان، حقوق مالکیت، و دسترسی برابر به کالاها و خدمات اجتماعی داشته باشند. با این حال، آن نیز شامل مفاهیم عدالت در سلامت، برابری اقتصادی و دیگر اوراق بهادار اجتماعی است. این همچنین شامل فرصت ها و تعهدات برابر، و غیره در کل جامعه است. برابری اجتماعی نیاز به حذف طبقه اجتماعی یا کاست از نظر قانونی در اجرا و عدم وجود تبعیض در بخش غیرقابل انکار هویت فرد است. به عنوان مثال، سن، جنس، نژاد، گرایش جنسی، اصل و نسب، طبقه یا کلاس، درآمد یا اموال، زبان، مذهب، اعتقادات، نظرات، سلامت یا معلولیت نباید به رفتار نابرابر تحت قانون و کاهش فرصت غیر منصفانه منجر شود.
برابری به انگلیسی equality، یکسان انگاری میان همگان است، این مفهوم در کنار مفهوم آزادی دو مفهومی است که در دنیای معاصر از بیشترین محبوبیت برخوردار است. بسیاری از کنش های اجتماعی دردنیای معاصر بر محور این دو مفهوم واقع شده است. در فلسفه سیاسی و نیز در فلسفه اخلاق مقوله عدالت از جایگاه رفیعی برخوردار است. در این میان برابری در ساختار عدالت جایگاهی بس مهم دارد. ارسطو در اخلاق نیکوماخوس، عدالت را به دو معنای برابری، اعتدال و گاه نظم تفسیر می کند. برخی دیگر از فیلسوفان نیز عدالت را مساوی برابری دانسته اند. اگر عدالت را به معنا و همسنگ با برابری ندانیم بی تردید برابری نقشی مهم و غیرقابل انکار در ساختار عدالت دارد. شاهد این مدعا آن است که بسیاری از نظریه های عدالت معاصر، نظریه خود را در بستری از برابری مطرح ساخته اند. برای مثال رالز عدالت را به معنای برابری در خیرات و آزادی ها تفسیر می کند. از نظر رالز، هر فرد باید صاحب حقی مساوی نسبت به گسترده ترین مجموعه کامل از آزادی های اساسی باشد، به گونه ای که برخورداری او مشابه برخورداری افراد دیگر از این مجموعه آزادی ها باشد. این نگاه رالز به عدالت، دربردارنده نگاهی محوری به مفهوم برابری در کنار مفهوم آزادی است.
در اسلام بر یکسان بودن همه انسان ها در خلقت تأکید شده است، در قرآن کریم آمده است، «پس هنگامی که کار خلقت او را به پایان رسانیدم و در او از روح خود دمیدم، همگی و بدون استثناء سجده کنید.»این نگاه به انسان از انسانی به انسان دیگر متفاوت نیست بلکه همه انسان ها در اینکه روح الهی دارند مشترک اند، اشتراک در روح الهی به معنای برابری همگان در خلقت است.
برابری به انگلیسی equality، یکسان انگاری میان همگان است، این مفهوم در کنار مفهوم آزادی دو مفهومی است که در دنیای معاصر از بیشترین محبوبیت برخوردار است. بسیاری از کنش های اجتماعی دردنیای معاصر بر محور این دو مفهوم واقع شده است. در فلسفه سیاسی و نیز در فلسفه اخلاق مقوله عدالت از جایگاه رفیعی برخوردار است. در این میان برابری در ساختار عدالت جایگاهی بس مهم دارد. ارسطو در اخلاق نیکوماخوس، عدالت را به دو معنای برابری، اعتدال و گاه نظم تفسیر می کند. برخی دیگر از فیلسوفان نیز عدالت را مساوی برابری دانسته اند. اگر عدالت را به معنا و همسنگ با برابری ندانیم بی تردید برابری نقشی مهم و غیرقابل انکار در ساختار عدالت دارد. شاهد این مدعا آن است که بسیاری از نظریه های عدالت معاصر، نظریه خود را در بستری از برابری مطرح ساخته اند. برای مثال رالز عدالت را به معنای برابری در خیرات و آزادی ها تفسیر می کند. از نظر رالز، هر فرد باید صاحب حقی مساوی نسبت به گسترده ترین مجموعه کامل از آزادی های اساسی باشد، به گونه ای که برخورداری او مشابه برخورداری افراد دیگر از این مجموعه آزادی ها باشد. این نگاه رالز به عدالت، دربردارنده نگاهی محوری به مفهوم برابری در کنار مفهوم آزادی است.
در اسلام بر یکسان بودن همه انسان ها در خلقت تأکید شده است، در قرآن کریم آمده است، «پس هنگامی که کار خلقت او را به پایان رسانیدم و در او از روح خود دمیدم، همگی و بدون استثناء سجده کنید.»این نگاه به انسان از انسانی به انسان دیگر متفاوت نیست بلکه همه انسان ها در اینکه روح الهی دارند مشترک اند، اشتراک در روح الهی به معنای برابری همگان در خلقت است.
wiki: برابری اجتماعی