ابو سعید مجیر الدین ابق یا ارتق از اتابکان دمشق بود .
انز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
انز. [ ] (اِخ ) ابوسعید مجیرالدین ، ابق یا ارتق از اتابکان دمشق بود. رجوع به ابوسعید... شود.
انز. [ اَ ] (اِ) عدس . (آنندراج ). عدس و انژه و مرجمک . (ناظم الاطباء). و رجوع به انژه شود.
انز. [ اَ ن َ ] (ص ، اِ) هر چیز بد و زشت و هولناک و مهیب . (ناظم الاطباء). و رجوع به انر شود.
انز. [ اَ ] ( اِ ) عدس. ( آنندراج ). عدس و انژه و مرجمک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به انژه شود.
انز. [ اَ ن َ ] ( ص ، اِ ) هر چیز بد و زشت و هولناک و مهیب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به انر شود.
انز. [ ] ( اِخ ) ابوسعید مجیرالدین ، ابق یا ارتق از اتابکان دمشق بود. رجوع به ابوسعید... شود.
انز. [ اَ ن َ ] ( ص ، اِ ) هر چیز بد و زشت و هولناک و مهیب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به انر شود.
انز. [ ] ( اِخ ) ابوسعید مجیرالدین ، ابق یا ارتق از اتابکان دمشق بود. رجوع به ابوسعید... شود.
دانشنامه عمومی
انز (رود). انز رودی است به دانوب می ریزد. این رود از کشور اتریش می گذرد.
wiki: انز (رود)
پیشنهاد کاربران
آنْز ( اوستایی ) بستن، محکم کردن، منقبض نمودن.
کلمات دیگر: