کلمه جو
صفحه اصلی

مرهف

فرهنگ فارسی

شمشیر تنک

لغت نامه دهخدا

مرهف . [ م ُ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ارهاف . رجوع به ارهاف شود. || شمشیر تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فرس مرهف ؛ اسب باریک شکم درهم استخوان پهلو و آن عیب است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خصر مرهف ؛ پهلو و کمر باریک . (از اقرب الموارد).


مرهف . [ م ُ هَِ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ارهاف . آنکه شمشیر را تنک و تیز نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به ارهاف شود.


مرهف. [ م ُ هَِ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ارهاف. آنکه شمشیر را تنک و تیز نماید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ارهاف شود.

مرهف. [ م ُ هََ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ارهاف. رجوع به ارهاف شود. || شمشیر تنک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || فرس مرهف ؛ اسب باریک شکم درهم استخوان پهلو و آن عیب است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خصر مرهف ؛ پهلو و کمر باریک. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

آرام، آسوده


معنای دقیق این واژه آرام و آسوده نیست. به اشتباه این معنا فرستاده شد. لطفا این معنا را برای آن ثبت نکنید و حذف بفرمایید. معنای تصحیح شده آن در ذیل آمده است.
یکی از معانی این واژه لاغری است. اگر این واژه صفت برای اسب قرار بگیرد به معنای لاغر اندام و باریک شکم است. اگر این واژه برای شمشیر استعمال شود به معنای نازکی و تیزی شمشیر است. اگر در مورد شنوایی به کار روود به معنای تیز بودن شنوایی است.


کلمات دیگر: