کلمه جو
صفحه اصلی

دو دری

فرهنگ فارسی

دو دره . دارای دو در .

لغت نامه دهخدا

دودری. [ دَ دَرْ را ] ( ع ص ، اِ ) دختر کوتاه بالا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

دودری. [ دَ دَ را ] ( ع ص ، اِ ) کسی که بدون حاجت آمدو شد کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

دودری. [ دُ دَ ] ( ص نسبی ) دودره. دارای دو در :
دودری شد چو کوی طراران
چاربندی چو بند عیاران.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

دو دری : در اصطلاح به شخصی اتلاف می شود که بنا به سیاست ( مثل خانه ی که دارای دو در باشد تا بشود از دو جهت وارد منزل یا خارج شد ) دو سویه یا دو جهته کار خود را به پیش می برد ؛ به سخنی گاها حرف شخص اول را می پذیرد و گاها بنا به منافع شخصی حرف طرف دیگر را.


کلمات دیگر: