کلمه جو
صفحه اصلی

ارغونشاه

فرهنگ فارسی

از امرای اواخر دوره مغول

لغت نامه دهخدا

ارغونشاه. [ اَ ] ( اِخ ) از امرای ملک اشرف. و ملک اشرف او را بطلب شیخ صدرالدّین موسی بجانب اردبیل فرستاد ولی شیخ پیش از رسیدن ارغونشاه روضه مقدسه ( قبر شیخ صفی ) را وداع و بسوی گیلان نهضت کرد. ( حبط ج 2 ص 327 ).

ارغونشاه. [ اَ ] ( اِخ ) ابن امیرنوروز غازی از امرای اواخر دوره مغول و سپس نایب طغاتیمورخان. رجوع به حبط ج 2 ص 78 و فهرست تاریخ مغول و فهرست ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو شود.

ارغونشاه. [ اَ ] ( اِخ ) اختاجی ( امیر... ) از امرای امیرتیمور گورکان. رجوع به حبط ج 2 ص 151، 172، 174، 175، 176، 179، 180، 203 و 205 شود و ظاهراً وی همان ارغونشاه بوردالبعی است که خوندمیر گوید. ( حبط ج 2 ص 133 ). امیرتیمور وی را با لشکری به ترند فرستاد ( سنه 773 هَ. ق. ) تا زنده چشم را که به اغوای خان زاده ابوالمعالی ترمدی یاغی شده و در آن حدود دست بغارت و تاراج زده بود، دفع کند.

ارغونشاه. [ اَ] ( اِخ ) بوردالبعی. رجوع به ارغونشاه اختاجی شود.

ارغونشاه. [ اَ ] ( اِخ ) جانی قربانی حاکم نیشابور. وی را باامیروجه الدّین مسعود سربداری مقاتله روی داد و امیرمسعود ظفر یافت و آن ولایت را ضبط کرد و ارغونشاه نیشابور را بازگذاشته نزد طغاتیمورخان به جرجان رفت و پسرش محمدبیک بعضی از ولایات خراسان را محکم ساخته بخوف و بیم روزگار میگذرانید. ( حبط ج 2 ص 113 و 114 ).

ارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) ابن امیرنوروز غازی از امرای اواخر دوره ٔ مغول و سپس نایب طغاتیمورخان . رجوع به حبط ج 2 ص 78 و فهرست تاریخ مغول و فهرست ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو شود.


ارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) اختاجی (امیر...) از امرای امیرتیمور گورکان . رجوع به حبط ج 2 ص 151، 172، 174، 175، 176، 179، 180، 203 و 205 شود و ظاهراً وی همان ارغونشاه بوردالبعی است که خوندمیر گوید. (حبط ج 2 ص 133). امیرتیمور وی را با لشکری به ترند فرستاد (سنه ٔ 773 هَ . ق .) تا زنده چشم را که به اغوای خان زاده ابوالمعالی ترمدی یاغی شده و در آن حدود دست بغارت و تاراج زده بود، دفع کند.


ارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) از امرای ملک اشرف . و ملک اشرف او را بطلب شیخ صدرالدّین موسی بجانب اردبیل فرستاد ولی شیخ پیش از رسیدن ارغونشاه روضه ٔ مقدسه (قبر شیخ صفی ) را وداع و بسوی گیلان نهضت کرد. (حبط ج 2 ص 327).


ارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) جانی قربانی حاکم نیشابور. وی را باامیروجه الدّین مسعود سربداری مقاتله روی داد و امیرمسعود ظفر یافت و آن ولایت را ضبط کرد و ارغونشاه نیشابور را بازگذاشته نزد طغاتیمورخان به جرجان رفت و پسرش محمدبیک بعضی از ولایات خراسان را محکم ساخته بخوف و بیم روزگار میگذرانید. (حبط ج 2 ص 113 و 114).


ارغونشاه . [ اَ] (اِخ ) بوردالبعی . رجوع به ارغونشاه اختاجی شود.



کلمات دیگر: