کلمه جو
صفحه اصلی

کلوخ اندازان

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه کلوخ بجانب دیگران پرتاب کند : ( چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را بنادانی شکستی ) . ( گلستان ) ۲ - آلتی که کلوخ و مانند آن پرتاب کند فلاخن . ۳ - سوراخها یی ک در زیر کنگره های دیوار قلعه سازند تا چون دشمن نزدیک دیوار قلعه آید از آن سوراخها سنگ و آتش و خاکستر بر سرش ریزند سنگ انداز : ( آن جهان بخشی فلک رخشی که هفت اقلیم خاک با کلوخ انداز جودش بهره ای از گل بود ) . ( شرف شفروه ) ۴ - عیش و عشرت و باده نوشی در اواخر ماه شعبان کلوخ اندازان : ( روزه نزدیک است میباید کلوخ انداز کرد زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد ) . ( صائب ) ۵ - پسر پسر فرزند یا دختر دختر فرزند نبیره .

لغت نامه دهخدا

کلوخ اندازان. [ ک ُ اَ ] ( اِ مرکب ) کلوخ انداز. سیر و گشت و عیش و عشرت و شرابخواری که پیش از ایام پرهیز و اواخر ماه شعبان کنند. ( ناظم الاطباء ). میگساری روز آخر شعبان. جشن روز پیش از رمضان. بگماز یا سوری در سلخ شعبان. برغندان. سنگ انداز. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
پس یک ماه کلوخ اندازان سنگدلان
در بلورین قدحی لعل تر آمیخته اند.
خاقانی.
و رجوع به کلوخ انداز شود.

دانشنامه آزاد فارسی

کُلوخ اندازان
در اصطلاح فرهنگ عامیانه، واپسین شب خوش گذرانی پیش از ورود به روزهای عبادت یا سوگواری، به ویژه پیش از حلول ماه رمضان. در کلوخ اندازان، که موعد آن بنا بر رسم، روز پیش از سه روزۀ پیشوازِ رمضان رفتن برگزار می شد، مردان استحمام می کردند، موی سر می تراشیدند، ریش خود می آراستند و زن ها بند انداخته (← بَنداَندازان) و سُرمه می کردند و خانه می آراستند و تخمه و آجیلی چون نوروز فراهم می آوردند. مراسم از بعدازظهر آغاز می شد و در هر خانه شماری از خویشان و دوستان گرد هم می آمدند و به اشعار فرح بخش کسی گوش می دادند. در نزد زنان، دایره و تنبک و رقص و آواز نیز به کار بود و آوازه خوانی نیز دعوت می شد تا تصنیف هایی تخت حوضی بخواند. از آن جا که فسق و فجور در ماه های عزا و روزه حرام بود، دلّاله ها نیز برای رفقای خود، سفرۀ کلوخ اندازانی ترتیب می دادند.


کلمات دیگر: