کلمه جو
صفحه اصلی

عباس افندی

فرهنگ فارسی

معروف به عبدالبهائ بن (میرزا ) حسینعلی بهائ الله پیشوای فرقه بهائیه ( و. تهران ۱۲۶٠ه.ق .- ف. ۱۳۴٠ ه.ق ./ ۱۹۲۱ م. ). وی سه برادر ناتنی داشت که آنان ( مخصوصا میرزا محمد علی ) در جانشینی بهائ الله و ریاست بهائیه باوی مخالفت بسیار شدید میکرده اند و بهمین مناسبت اتباع عباس افندی خود را [ ثابتین ] و اتباع آن سه برادر را [ناقضین] خوانند . در اواسط سال ۱۹٠۸ م . که انقلاب عثمانی و خلع سلطان عبدالحمید روی داد- همه محبوسان و تبعید شدگان آزاد گردیدند از آن جمله عباس افندی بود که در رمضان ۱۳۲۸ ه.ق ./ ۱۹۱٠ م .از عکا بیرون رفت و بمسافرت پرداخت و از جمله دو بار بمصر رفت و دفعه دوم از مصر بامریکای شمالی سفر کرد ( ۱۹۱۲ م . ) و در نیمه همان سال وارد نیویورک شد و در همان سال باروپا آمد و در طی یک سال اغلب ممالک ابوپایی را سیر کرد و در ۱۹۱۳ بمصر شد و از آنجا به حیفا بازگشت و از آن پس آنجا را بجای عکا مقر نهایی خود قرار داد. جنازه وی را در جنب مزار باب بالای حیفا در جبل کرمل دفن کردند . اوراست : تفسیر حدیث کنت کنزا مخفیامقاله سیاح مفاوضات عبدالبهائ ( طبع لیدن ) الواح ( بسیار ).
معروف به عبدالبهائ پسر ارشد میرزا حسین علی نوری معروف به بهائ الله است بهائیان او را غصن اعظم خوانند عباس افندی همراه پدر از ایران به بغداد و از آنجا به عکارفت پس از مرگ پدر ریاست بهائیان بدو محول شد و بر مخالفان خود یعنی طرفداران میرزا محمد علی تفوق جست و از آنجا بسویس و سپس بلندن و پس از آن بپاریس رفت مجددا بمصر بازگشت و در اوایل سنه ۱۹۱۲ میلادی از مصر بطرف امریکای شمالی حرکت و در اواخر سنه ۱۹۱۲ باروپا مراجعت نمود و در ۱۴ دسامبر از سنه مذکور بلیور پول وارد شد و از آنجا در جریان ۱۹۱۳ با آلمان و اطریش و مجارستان رفت و بسیاری دیگر از بلاد اروپا را سیاحت نمود و از آنجا در اواسط ۱۹۱۳ بمصر و از آنجا بحیفا برگشت و آنجا را از این تاریخ به بعد مقرنهائی خود قرار داد وفات عباس افندی در بیست و هفتم ربیع الاول سنه هزار و سیصد و چهل مطابق ۲۸ نوامبر هزار و نهصد و بیست و یک میلادی در حیفا بوده است و در جیل گرملبالای حیفا و شرف سران مدفون شد

لغت نامه دهخدا

عباس افندی. [ ع َب ْ با اَ ف َ ] ( اِخ ) معروف به عبدالبهاء پسر ارشد میرزا حسین علی نوری معروف به بهاء اﷲ. بهائیان او را غصن اعظم خوانند. عباس افندی همراه پدر از ایران به بغداد و از آنجا به عکا رفت پس از مرگ پدر ریاست بهائیان بدو محول شد و بر مخالفان خود یعنی طرفداران میرزا محمدعلی تفوق جست و از آنجا به سویس و سپس به لندن و پس از آن به پاریس رفت و مجدداً به مصر بازگشت و در اوایل سنه 1912م. از مصر به طرف آمریکای شمالی حرکت کرد و در اواخر سنه 1912 به اروپا مراجعت نمود و در 14 دسامبر ازسنه مذکور به لیورپول وارد شد و از آنجا در جریان 1913 م. به آلمان و اطریش و مجارستان رفت و بسیاری دیگر از بلاد اروپا را سیاحت نمود و از آنجا در اواسط 1913 به مصر و از آنجا به حیفا برگشت و آنجا را از این تاریخ به بعد مقر نهائی خود قرار داد. وفات عباس افندی در 27 ربیع الاول سنه 1340 هَ. ق. مطابق 28 نوامبر 1921 م. در حیفا بوده است و در جبل گرمل بالای حیفا و شرف سران مدفون شد. ( تلخیص از یادداشت معاصرین مرحوم قزوینی مجله یادگار سال 5 شماره 6 - 7 ).

دانشنامه آزاد فارسی

عبّاس افندی (تهران ۱۲۶۰ـ عکا ۱۳۴۰ق)
عبّاس افندی
(مشهور به: عبدالبهاء، غُصْن اعظم) رهبر فرقۀ بهایی. پسر ارشد و جانشین میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است. پدرش در کتاب اقدس و کتاب عهدی به جانشینی عباس افندی اشاره کرده بود، اما پس از مرگ بهاءالله میان او و سه برادر ناتنی اش اختلاف شدید درگرفت. اما آخرالامر عباس افندی به جانشینی بهاءالله انتخاب شد و از ۱۳۱۰ق تا ۱۳۴۰ ق/ ۱۳۰۰ ش رهبری این فرقه را برعهده داشت. پیروان عباس افندی را ثابتین و پیروان سه برادر دیگرش را ناقضین می خوانند. از ۱۳۲۹ ق به کشورهای بسیاری ازجمله فرانسه و امریکا سفر کرد و به تبلیغ آیین خود پرداخت، نیز مبلّغانی به کشورهای مختلف فرستاد. از او نوشته هایی به جا مانده ازجمله: مکاتیب، مفارضات، تذکرةالوفا و مقاله سیاح. او را وابسته به روسیه، انگلستان و امریکا می دانند. وی در فلسطین در دو شهر عکا و حیفا اقامت داشت. پس از او فرزند دخترش «شوقی افندی» جانشین وی شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عباس افندی (۱۲۶۰ـ۱۳۴۰) ملقب به عبدالبهاء (بنده خدای بهائیت)، پسر ارشد میرزا حسینعلی است و نزد بهائیان جانشین وی محسوب می گردد.
بحران جانشینی بهاءالله تا حدود زیادی یادآور بحران جانشینی سید کاظم رشتی و سید علی محمد باب است. کانون اصلی بحران، مناقشه رهبری میان عباس افندی و برادرش، محمدعلی بود. منشأ این مناقشات صدور «لوح عهدی» از سوی میرزا حسینعلی بود، که در آن جانشین خود را عباس افندی (و به تعبیر او: غُصن اعظم) و بعد از او محمد علی افندی (غصن اکبر) معین کرده بود. او در این لوح، ضمن تأکید بر این که به «اِنزال آیات» اشتغال داشته، پیروانش را به دوری از کینه و نزاع و سخنان ناروا فراخوانده و توصیه کرده بود که زبان را به گفتار زشت نیالایند؛ و گویا به یاد منازعات گوناگون گذشته خود و برادرش، عبارت قرآنی «عَفَااللهُ عَمّاسلَف» (خدا آنچه را که پیش از این روی داد می بخشد) را افزوده بود.

منازعه پسران حسینعلی نوری
هرچند عباس افندی سرانجام بر برادرش غلبه یافت، در بادی امر، کلیه منتسبین به بهاءالله، به استثنای هفت نفر، بر مشارٌالیه شوریده و با محمدعلی همراه شدند. دور نمی نماید که این گرایش به محمدعلی، ناشی از نقشی بوده است که او در نشر و توزیع آثار پدرش داشت؛ وی در سال ۱۳۰۸، از جانب میرزا حسینعلی، به هند رفت و آثار او را به چاپ رساند. پیروان آیین بهائی، از این حیث، مرهون وی اند.
سردمدار منکران عبدالبهاء، میرزا آقاجان کاشانی نخستین مؤمن و کاتب بهاءالله بود. او و چند تن از نزدیکان و فرزندان میرزا حسینعلی با نوشتن نامه ها و کتاب هایی به فارسی و عربی و فرستادن پیام برای بهائیان، در مقام انکار جانشینی عبدالبهاء برآمدند و وی را خارج از «دین بهاء» خواندند.
بار دیگر، منازعات آغاز شد و هر یک از دو طرف در نوشته هایشان از تعبیرات زشت و نسبت هایی چون سرقت اوراق و الواح، و حتی احکام، در حق یکدیگر دریغ نکردند.
منابع بهائی نقل می کنند که محمدعلی و طرفداران او در ایجاد تضییقات حکومتی برای عبدالبهاء، زندانی شدن و حتی توطئه قتل او دست داشته اند. این منازعات، مانند موارد قبل، برای عده ای سؤال برانگیز بود و، به تعبیر برخی منابع بهائی، بر حیثیت امر بهائی لطمه وارد ساخت.
عبدالحسین آیتی، بعد از آن که آیین بهائی را رها کرد، در کتاب کشف الحیل چکیده ای از مطالب کتاب «موادی برای مطالعه درباره آیین یابی» ادوارد براون را درباره منازعات دو برادر نقل کرده است.

روش عبدالبهاء درخروج ازبحران
عبدالبهاء در مقام رهبری بهائیان و با تأکید بر این که هیچ ادعایی جز پیروی از پدرش و نشر «تعالیم» او ندارد، با توجه به اوضاع اجتماعی و دینی و به منظور جلب رضایت مقامات عثمانی، رسماً و با التزام تمام، در مراسم دینی اسلامی، از جمله نماز جمعه، شرکت می کرد و به بهائیان نیز سفارش کرده بود که در آن دیار به کلّی از سخن گفتن درباره آیین جدید بپرهیزند.
او همچنین برای حکومت های مختلف به تناسب اوضاع سیاسی دعا می کرد؛ الکساندر سوم امپراتور روس، که به پیروان آیین بهائی اجازه ساختن معبد (مشرق الاذکار) در عشق آباد را داده بود، بنا به دستور عبدالبهاء، بهائیان باید پیوسته تأیید و تسدید او را از خداوند مسئلت می کردند. حکومت عثمانی نیز، خصوصاً با توجه به بی اعتنایی ناصر الدین شاه نسبت به نامه میرزا حسینعلی و احتمالاً برای رفع یا تخفیف سخت گیری های موجود، با عبارت «الدولة العلیّة العثمانیة و الخلافة المحمدیة» مشمول دعای او بود.

حمایت ازعبدالبهاء درمقابل عثمانی
...


کلمات دیگر: