کلمه جو
صفحه اصلی

عباسیه

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول در ۶ کیلومتری شرقی خط آهن تهران - اهواز و ۵ کیلومتری شرقی شوسه اهواز - دزفول : دشت و گرمسیر : ۵۵٠ تن سکنه : آب از رودخانه کرخه : محصول غلات برنج کنجد : شغل زراعت .
دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در ۶ هزار گزی خاور خط آهن تهران به اهواز و ۵ هزار گزی خاور شوسه اهواز به دزفول ناحیه ایست واقع در دشت گرمسیر و مالاریایی است آب آن از رودخانه کرخه تامین میشود

لغت نامه دهخدا

عباسیه . [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) رجوع به نعمیه شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) کوهی است از رمل غربی خُزیمه به راه مکه تا بطن اغّر. ابوعبید سَکونی گوید بین سمیرا و حاجر الحسینیه است . (معجم البلدان ).


عباسیه . [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنا) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 28هزارگزی شمال خاوری اهواز و 17هزارگزی خاور راه آهن (کنار کارون ). ناحیه ای است واقع در دشت . گرمسیر. 175 تن سکنه دارد. آب آن از رود کارون تأمین میشود. محصولات آن غلات است . اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنان قالیچه بافی است . راه در تابستان اتومبیل رو میباشد. در این آبادی آثار نهر بسیار قدیمی مشاهده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


عباسیه . [ ع َب ْ با ی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 6هزارگزی خاور خط آهن تهران به اهوازو 5هزارگزی خاور شوسه ٔ اهواز به دزفول . ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیر و مالاریایی است . 550 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ کرخه تأمین میشود. محصولات آن غلات ، برنج و کنجد است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه آن در تابستان اتومبیل رو میباشد. ساکنین از طایفه ٔ لر هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


عباسیه . [ ع َب ْبا سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 14هزارگزی شمال سکوهه و یکهزارگزی خاوری شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است واقع در جلگه . هوای آن معتدل است و 547 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. محصولات آن غلات ، لبنیات ، صیفی و پنبه است . اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنان قالیچه ، گلیم و کرباس بافی است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. واقع در 32هزارگزی جنوب خلیل آباد سر راه شوسه ٔ عمومی بردسکن این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و گرمسیر است و 139 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ، پنبه و زیره ٔ سبز است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است به کوره ٔ حَرجة از صعید. (از معجم البلدان ).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است به نهر الملک . (منتهی الارب ).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) شهری است که ابراهیم بن اغلب امیر افریقا نزدیک قیروان بنا کردو آن را به بنی عباس نسبت داد. (از معجم البلدان ).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) محله ای است در بغداد که گمان میرود اکنون خراب شده باشد و مابین دوراه و جلو قصر منصور و نزدیک محله ای که الآن معروف به باب البصره است واقع شده و آن منسوب است به عباس بن محمدبن علی بن عبداﷲبن العباس . (از معجم البلدان ).


عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (ص نسبی ) نسبت است به مردی که نام او عباس است و اغلب عباس بن عبدالمطلب را خواهند. (از معجم البلدان ).


عباسیة. [ ع َب ْبا سی ی َ ] (اِخ ) شهری است به مصر. (منتهی الارب ).


( عباسیة ) عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به مردی که نام او عباس است و اغلب عباس بن عبدالمطلب را خواهند. ( از معجم البلدان ).

عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) کوهی است از رمل غربی خُزیمه به راه مکه تا بطن اغّر. ابوعبید سَکونی گوید بین سمیرا و حاجر الحسینیه است. ( معجم البلدان ).

عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است در بغداد که گمان میرود اکنون خراب شده باشد و مابین دوراه و جلو قصر منصور و نزدیک محله ای که الآن معروف به باب البصره است واقع شده و آن منسوب است به عباس بن محمدبن علی بن عبداﷲبن العباس. ( از معجم البلدان ).

عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) دهی است به کوره حَرجة از صعید. ( از معجم البلدان ).

عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) شهری است که ابراهیم بن اغلب امیر افریقا نزدیک قیروان بنا کردو آن را به بنی عباس نسبت داد. ( از معجم البلدان ).

عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) دهی است به نهر الملک. ( منتهی الارب ).

عباسیة. [ ع َب ْبا سی ی َ ] ( اِخ ) شهری است به مصر. ( منتهی الارب ).

عباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. واقع در 32هزارگزی جنوب خلیل آباد سر راه شوسه عمومی بردسکن این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و گرمسیر است و 139 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ، پنبه و زیره سبز است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
عباسیه. [ ع َب ْبا سی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 14هزارگزی شمال سکوهه و یکهزارگزی خاوری شوسه زاهدان به زابل. ناحیه ای است واقع در جلگه. هوای آن معتدل است و 547 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه هیرمند تأمین می شود. محصولات آن غلات ، لبنیات ، صیفی و پنبه است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنان قالیچه ، گلیم و کرباس بافی است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

عباسیه. [ ع َب ْ با سی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان آب ( بلوک عنا ) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 28هزارگزی شمال خاوری اهواز و 17هزارگزی خاور راه آهن ( کنار کارون ). ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. 175 تن سکنه دارد. آب آن از رود کارون تأمین میشود. محصولات آن غلات است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. راه در تابستان اتومبیل رو میباشد. در این آبادی آثار نهر بسیار قدیمی مشاهده میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

عباسیه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
عباسیه (اهواز)
تپه عباسیه
دوخاوس عباسیه
عباسیه (زابل)
عباسیه (ملایر)

دانشنامه آزاد فارسی



کلمات دیگر: