کلمه جو
صفحه اصلی

طایجو

فرهنگ فارسی

پسر منگور تیمور از شاهزاگانی است که در طغیان چند تن از امرای غازانی شاهزاده ظاهرا دعوت طغیان گران را پذیرفت ولی بیدرنگ امیر نوروز را از توطئه سوکا و برلا آگاه ساخت .

لغت نامه دهخدا

طایجو. ( اِخ ) این کلمه بصورتهای : طایخو، طابخو، تابخو و طابحو در تواریخ آمده ، ولی صحیح آن طایجو یا تایجو است که در فهرست حبیب السیر چ خیام تایجو و در تاریخ غازان طایجو ضبط شده است و نام چند تن از امرای مغول بوده است. رجوع به تایجو و عناوین بعد شود.

طایجو. ( اِخ ) خواندمیر ذیل عنوان «بیان ایالت طبقه سیم از سلجوقیان در مملکت روم و قونیه » آرد : در ایام غیاث الدین کیخسروبن کیقباد تایجونامی از امرای چنگیزی لشکر به روم کشیده کیقباد منهزم گردید و در سنه اربع و اربعین و ستمائة هَ. ق. وفات یافت. ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540 ).

طایجو. ( اِخ ) پسر جغتای خان بن چنگیزخان و جغتای پسر دوم چنگیزخان بود و پس از مرگ چنگیزخان بر ماوراءالنهر و بعضی از حدود خوارزم و بلاد ایغور، کاشغر، بدخشان ، بلخ و غزنین تا کنار آب سند حکومت میکرد. جغتای در سال 638 هَ. ق. درگذشت و طایجو پسر هشتم او بشمار میرفت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 78 «تایجو» شود.

طایجو. ( اِخ ) پسر منگوتیمور از شاهزادگانی است که در طغیان چند تن از امرای غازانی شاهزاده «سوکای پسر یشموت و نواده هولاکو» و «برلا» و «ارسلان اوغول » ظاهراً دعوت طغیان گران را پذیرفت ، ولی بیدرنگ امیر نوروز را از توطئه سوکا و برلا آگاه ساخت. ( از تاریخ مغول اقبال ص 262 ). صاحب حبیب السیر این واقعه را در حدود سال 695 هَ. ق. یاد کرده است. رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 147 و تاریخ غازان ص 102 و 103 شود.

طایجو. (اِخ ) پسر جغتای خان بن چنگیزخان و جغتای پسر دوم چنگیزخان بود و پس از مرگ چنگیزخان بر ماوراءالنهر و بعضی از حدود خوارزم و بلاد ایغور، کاشغر، بدخشان ، بلخ و غزنین تا کنار آب سند حکومت میکرد. جغتای در سال 638 هَ . ق . درگذشت و طایجو پسر هشتم او بشمار میرفت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 78 «تایجو» شود.


طایجو. (اِخ ) پسر منگوتیمور از شاهزادگانی است که در طغیان چند تن از امرای غازانی شاهزاده «سوکای پسر یشموت و نواده ٔ هولاکو» و «برلا» و «ارسلان اوغول » ظاهراً دعوت طغیان گران را پذیرفت ، ولی بیدرنگ امیر نوروز را از توطئه ٔ سوکا و برلا آگاه ساخت . (از تاریخ مغول اقبال ص 262). صاحب حبیب السیر این واقعه را در حدود سال 695 هَ . ق . یاد کرده است . رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 147 و تاریخ غازان ص 102 و 103 شود.


طایجو. (اِخ ) خواندمیر ذیل عنوان «بیان ایالت طبقه ٔ سیم از سلجوقیان در مملکت روم و قونیه » آرد : در ایام غیاث الدین کیخسروبن کیقباد تایجونامی از امرای چنگیزی لشکر به روم کشیده کیقباد منهزم گردید و در سنه ٔ اربع و اربعین و ستمائة هَ . ق . وفات یافت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540).


طایجو. (اِخ ) این کلمه بصورتهای : طایخو، طابخو، تابخو و طابحو در تواریخ آمده ، ولی صحیح آن طایجو یا تایجو است که در فهرست حبیب السیر چ خیام تایجو و در تاریخ غازان طایجو ضبط شده است و نام چند تن از امرای مغول بوده است . رجوع به تایجو و عناوین بعد شود.


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:تایجو


کلمات دیگر: