کلمه جو
صفحه اصلی

عباسه

فرهنگ فارسی

دخترمهدی بن منصور و خواهر هارون الرشید (و. بغداد. ۱۶٠ ه.ق ./ ۷۷۷ م . - ف. بغداد ۲۱٠ ه.ق ./ ۸۲۵ م . ) زنی شاعر و ادیب بود و غنا را نیک میدانست و زیباترین زنان و عاقلترین و فاضلترین ایشان بشمار میرفت . برادرش ابراهیم فن غنا را در نزد وی فرا میگرفت . در پیشانیش فراخیی میبود که چهرهاش را زشت مینمود بهمین جهت دستاری مزین بجواهر برگزید تا پیشانیش را با آن بپوشاند. وی با جعفر برمکی ازدواج نمود ولی پاره ای از فضلا در صحت این قول تردید نموده و گفته اند که موسی بن عیسی عباسی او را بعقد خویش در آورد. دیوان شعری دارد و اشعارش بدیع و دارای صنایع ادبی است .
شهر کوچکی است و اولین اقامتگاه پیکان بود که از شام بمصر میرفتند او را درختان بلند خرما بوده و در زمان ملک عادل بن ایوب آباد شد وی آن مکانرا محل تفریح خود قرار داد نزدیک آن مصید و شکارگاه زیادی است زیرا در پانزده فرسنگی قاهره واقع است

لغت نامه دهخدا

عباسه. [ ع َب ْ با س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری فهرج و یکهزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم. ناحیه ای است واقع در جلگه. هوای آن گرمسیر است. 108 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و خرماست. و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

عباسه. [ ع َب ْ با س َ ] ( اِخ ) شهر کوچکی است و اولین اقامتگاه بریدان بود که از شام بمصر میرفتند. آن را درختان بلند خرما بوده. و در زمان ملک عادل بن ایوب شد. وی آن مکان را محل تفریح خود قرار داد. نزدیک آن مصید و شکارگاه زیادی است زیرا در پانزده فرسنگی قاهره واقع است. ( از معجم البلدان ).

عباسه . [ ع َب ْ با س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری فهرج و یکهزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم . ناحیه ای است واقع در جلگه . هوای آن گرمسیر است . 108 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و خرماست . و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


عباسه . [ ع َب ْ با س َ ] (اِخ ) شهر کوچکی است و اولین اقامتگاه بریدان بود که از شام بمصر میرفتند. آن را درختان بلند خرما بوده . و در زمان ملک عادل بن ایوب شد. وی آن مکان را محل تفریح خود قرار داد. نزدیک آن مصید و شکارگاه زیادی است زیرا در پانزده فرسنگی قاهره واقع است . (از معجم البلدان ).


دانشنامه آزاد فارسی

عبّاسه
شهری کوچک بین ابوحَمّاد و تل الکبیر، نزدیک صالحیه، واقع در مصر. نام آن برگرفته از عباسه، دختر احمد بن طولون، است. عباسه برای وداع با قَطرالنَدی، دختر خُمارَویه، که برای ازدواج با خلیفه معتمد می رفت، در این موضع خیمه افراشت. بر گرد خیمه گاه بناهایی ساختند و آن جا قصر عباسه و شهر عباسه شد، که در آن زمان آخرین شهر مصر در راه سوریه بود. این شهر در دهانۀ ورودی وادی تومیلات است، که در قرون میانه وادی سَدیر یا وادی عباسه خوانده می شد. عباسه مدتی مرکز تجمع نظامی مملوکان بود. با احداث صالحیه در حدود ۵۰کیلومتری شمال شرقی و سپس ظهیریه، نزدیک عباسه، اهمیت سوق الجیشی آن از بین رفت. در دورۀ عثمانیان نامی از آن در میان نیست.


کلمات دیگر: