کلمه جو
صفحه اصلی

عباده

عربی به فارسی

پرستش , ستايش , عبادت , پرستش کردن


فرهنگ فارسی

ابن عقیل ابن کعب بن عامر بن صعصعه از مردم هوزان و از عدنان و جدی جاهلی است .

لغت نامه دهخدا

عبادة. [ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معروف به ابن ماء السماء. پیشوای شاعران دولت عامریه ٔ اندلس بود وی همان است که توشیحات را پایه گذاشت و در تهذیب الفاظ آن کوشید و بدین امر شهرت داشت . وی به سال 422 هَ . ق . به مالقه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبادة. [ ع ِ دَ ] (ع مص ) عبادت . پرستش و بندگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قولهم عبدت ُ به اوذیه ؛ یعنی ورغلانیده شدم بر اذیت او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عبادت شود.


عبادة. [ ع ُ دَ ] (اِخ ) ابن صامت بن قیس الانصاری الخزرجی ، مکنی به ابوالولید. از صحابه بود و در بیعت عقبه و فتح مصر و دیگر جنگها حاضر بود. او نخستین کسی است که قضاوت فلسطین یافت . در سال 38 قبل از هجرت متولد شد و به سال 34 هجرت درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 33 و ج 5 ص 102 شود.


عبادة. [ ع ُ دَ ] (اِخ ) ابن عُقیل بن کعب بن عامربن صعصعة. از مردم هوازن و از عدنان و جدی جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به معجم قبائل العرب شود.


دانشنامه آزاد فارسی

عِبادَه
طایفۀ بزرگ عرب عدنانی، از طوایف عراق و شام و ایران. این طایفه مرکب از تیره های فراوان است که مشهورترین آن ها عبارت اند از آل مهنا، آل مهارش، آل معن و آل مسیب. ریاست عباده در قرون ۴ـ۶ق با آل مسیب بود. عقیلیان موصل (حک: ۳۸۶ـ ۴۸۹ق) از این طایفه بودند. عبادیان عراق عمدتاً در بطائح سکونت داشتند. اینان پس از سقوط عقیلیان موصل دوباره به بطائح بازگشتند و در کنار قبیلۀ بزرگ بنی منتَفِج/منتفق قرار گرفتند و همانند آنان به راهزنی و شرارت پرداختند. گروه هایی از عبادیان ایران در مناطق آباد کویری مانند ابرقو، مروست، هرات و شهربابک می زیستند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عِبَادَةِ: عبادت - رفتاری که عبد و بنده بودن را نشان دهد (عبادت و پرستش ازعبارت است از نشان دادن مملوکیت خویش برای پروردگار به عبارت ساده تر عبادت یعنی رفتاری که عبد و بنده بودن را نشان دهد )
معنی عِبَادِهِ: بندگانش
معنی عِبَادَهُ: بندگانش
معنی رُّوحَ: چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد (در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبران است)
معنی رُوحَنَا: روح ما (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی رُّوحِهِ: روح او (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی رُّوحِی: روح من (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی وَیْکَأَنَّ: وای مثل اینکه - وه! گویی ( کلمه وی کلمهای است که در هنگام اظهار ندامت استعمال میشود ، و بسا هم میشود که در مورد تعجب به کار میرود ، و هر دو معنا با عبارت "وَیْکَأَنَّ ﭐللَّهَ یَبْسُطُ ﭐلرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ" میسازد ، هر چند که معنای ا...
ریشه کلمه:
عبد (۲۷۵ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

پیشنهاد کاربران

عبادة انواع معنی دارد
۱_عبادت کردن عبادت
۲_جمع مکسر عَبْد که به معنی بنده است و البته در اینجا به عبادة به معنی بندگان ( مؤنث ) میباشد.
با تشکر


کلمات دیگر: