کلمه جو
صفحه اصلی

باسط

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: bāset) (عربی) (در قدیم) بسط دهنده ، گسترش دهنده ، از نامهای خداوند .


اسم: باسط (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: bāset) (فارسی: باسِط) (انگلیسی: baset)
معنی: توسعه دهنده، گسترش دهنده، از نام های پروردگار، ( در قدیم ) بسط دهنده، از نامهای خداوند

فرهنگ فارسی

اسم فاعل از بسط گستراننده، گشاینده، فراخ کننده، فراخی دهنده
( اسم ) ۱ - گستراننده گسترنده فراخ کننده . ۲ - ( اسم ) از نامهای خدا چه فراخ میگیرد روزی را بر هر که خواهد .

فرهنگ معین

(س ِ ) [ ع . ] (اِفا. ) گستراننده ، فراخی دهنده .

لغت نامه دهخدا

باسط. [ س ِ ] ( ع ص ، اِ ) فراخ کننده. ( منتهی الارب ). اسم فاعل از بَسط. فراخی دهنده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). فراخ کننده روزی. ( مهذب الاسماء ). || گسترنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گستراننده. ( مهذب الاسماء ) : و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید ( قرآن 18/18 )؛ و سگشان گستراننده بود دو ساعدش را به آستانه در غار. ( از منتهی الارب ). || یکی از نامهای خدای تعالی بدان جهت که فراخ میگرداند رزق را به هر که میخواهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( قطر المحیط ). نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). || آب دور از گیاه. ( از قطر المحیط ). آب دور از سبزه و چراگاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خمس باسط؛ شتران به آب خور شتابنده. ( منتهی الارب ) و قال اﷲ تعالی : و الملاَّئکةُ باسطوا ایدیهم ( قرآن 93/6 )؛ یعنی فرشتگان مسلطاند بر آنها. ( منتهی الارب ). و قال اﷲ تعالی : کباسط کفیه الی الماء لیبلغ فاه ( قرآن 14/13 )؛ یعنی مانند خواهنده آب که اشاره کند بسوی آن تا آب اجابت نماید او را. ( منتهی الارب ). و رجوع به باسطة شود.

فرهنگ عمید

۱. گستراننده، گشاینده، فراخ کننده، فراخی دهنده.
۲. (اسم، صفت ) از نام های خداوند.

دانشنامه آزاد فارسی

باسِط
(به معنی گسترنده، پراکننده و فراخ کننده، دربرابر قابض) باسط چونان قابض در ارتباط با خالق و نیز در ارتباط با خلق تفسیر می شود: ۱. در ارتباط با خالق از اسماء الحُسْنی است و بسط و قبض اوّلاً، به نظر متکلمان، به معنی بخشیدن و بازگرفتن روزی ها، نعمت ها، روان ها و زندگی ها و نیز به معنی فراخ کردن و تنگ کردن روزی ها و دل های بندگان است تا در پرتو فراخی و گشادگی دل، ره به حقیقت برند و به سبب تنگی دل، راهی به حقیقت نیابند. ثانیاً، از منظر عرفان، بسط و قبض، پدیدآوردن شادی و غم در دل های سالکان است؛ ۲. در ارتباط با خلق (انسان)، اوّلاً، در نگاه کلامی ـ دینی، قابض بودن انسان، بسته شدن یا بسته بودن دل اوست و به بیراهه در افتادنش؛ و باسط بودن همانا بازشدن چشم دل آدمی، و درنتیجه، راه به حقیقت بردن اوست. ثانیاً، از دیدگاه عرفانی قابض و باسط بودن انسان درافتادن انسان است به حالت قبض و بسط.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] الباسِط، در مقابل القابض، از نام های خداوند که باهم یا جداگانه، عیناً یا به اشتقاق، در قرآن کریم و احادیث و ادعیه ذکر شده است.
بسط به معنای پهن کردن و گستردن است و بِساط به معنی هر چه پهن شود ؛ واللهُ جَعَلَ لَکُم الاَرضَ بِساطاً «خداوند زمین را برای شما بگسترد».
قبض نیز به معنای گرفتن چیزی با کف و انگشتان است ؛ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِن أَثَرِ الرَّسُولِ «من کفی از رد پای رسول را گرفتم».

قبض و بسط در قرآن
قبض و بسط در قرآن بیشتر به معنای مجازی تضییق (تنگ دست گردانیدن ) و توسعه (دارا گردانیدن) به کار رفته و معادل «اقتار و رفاه» است؛ وَاللهُ یَقْبِضُ و یَبْسُطُ و اِلَیهِ تُرجَعُونَ «خداست که تنگنا و همچنین گشایش به وجود می آورد، همه به سوی او باز می گردید».

قبض و بسط در اصطلاح
به عبارت دیگر، این دو واژه که برای افاده معانی محسوس وضع شده، برای معانی غیرمحسوس استعاره شده است. بیضاوی گوید: «یُقْتِرُ عَلی' بَعْضٍ وَ یُوَسِّعُ عَلی' بَعض » (در زندگی بر برخیِ تنگ می گیرد و بر برخی فراخ). به گفتة طبری و بیهقی آمده است: «یُقْتِرُ بِقَبْضِهِ الرّزْقَ عَمَّنْ یَشاءُ مِنْ خَلْقِهِ، و یُوَسِّعُ بِبَسْطِهِ الرِّزقَ عَلی' مَنْ یَشاءُ مِنْهُم » تنگ می گیرد به برگرفتن روزی از هر که خواهد؛ گشاده می کند به گسترش دادن روزی بر هر که خواهد.

قبض و بسط در روایات
...

پیشنهاد کاربران

بسیار دست و دل باز و بخشنده


کلمات دیگر: