مترادف بیان : تاویل، تبیین، تعبیر، توضیح، شرح، ابراز، اشعار، اظهار، تقریر، تلفظ، سخن، کلام، گفتار، نطق، اعتراف، آشکار شدن، پیدا شدن، هویدا گشتن
متضاد بیان : تحریر، ترقیم، نوشته
برابر پارسی : بازگو، آشکاراندن، سخن آشکار، فرنود، گفتگو
air, account, definition, delivery, demonstration, depiction, enunciation, explanation, expression, locution, statement, utterance, voice, wording, parlance
statement, explanation
ابلا غ رسمي , اطلا عيه رسمي يا اداري , اعلا ميه , نوعي چنگ که مانند پيانوبشکل ميز است , اظهار , بيان , گفته , تقرير , شرح , توضيح
(تلفظ: bayān) (عربی) سخن ، گفتار ؛ شرح و توضیح ؛ زبانآوری ، فصاحت و بلاغت؛ (به مجاز) زبان.
تاویل، تبیین، تعبیر، توضیح، شرح ≠ تحریر، ترقیم، نوشته
ابراز، اشعار، اظهار، تقریر
تلفظ، سخن، کلام، گفتار، نطق
اعتراف
آشکار شدن، پیدا شدن، هویدا گشتن
۱. تاویل، تبیین، تعبیر، توضیح، شرح
۲. ابراز، اشعار، اظهار، تقریر
۳. تلفظ، سخن، کلام، گفتار، نطق
۴. اعتراف
۵. آشکار شدن، پیدا شدن، هویدا گشتن ≠ تحریر، ترقیم، نوشته
بیان . [ ب َ] (اِ) درنده ای است که دشمن شیر باشد. (آنندراج ). قسمی از ببر. (ناظم الاطباء). رجوع به ببر بیان شود.
بیان . [ ب َ ] (اِخ ) ابن سمعان تمیمی . وی اول به الوهیت حضرت علی علیه السلام و ائمه و اولادش و سپس به الوهیت خود قائل شد و در نتیجه فرقه ٔ بیانیه را بوجود آورد. (از لباب الانساب ) (از لباب الالباب ). رجوع به بیانیه شود.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
عطار.
مولوی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
(سندبادنامه ص 7).
سعدی .
مولوی .
مولوی .
مولوی .
سعدی .
سعدی .
بیان . [ ب َ ] (ع مص ) پیدا و آشکار شدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیدا شدن . (ترجمان القرآن ). اتضاح . (اقرب الموارد): بانه بیاناً؛ آشکار کرد آنرا. (ناظم الاطباء). || سخن پیدا و گشاده گفتن . || پیدا و ظاهر کردن چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). پیدا کردن . (ترجمان القرآن ). || افزون آمدن در فضل (لازم و متعدی ). (ناظم الاطباء).
فصاحت و زبان آوری.
گفتار